سلام نو – سرویس گردشگری: سولماز از هیجانات حضور در آفریقا و تجربه سافاری در یکی از زیباترین و مشهورترین پارکهای ملی دنیا این طور میگه: "شب، چندین بار بیدار شده و موقعیت مکانیام را به خودم یادآوری کردهام. در آفریقا هستی، کشور کنیا و در یکی از مشهورترین پارکهای ملی دنیا، در دل حیات وحش و تنها با یک فنس الکتریکی از دنیای حیوانات وحشی اطراف فاصله داری، چه لذتی. صبح زود در گرگومیش هوا عازم بزرگترین سافاری این سفر هستیم که تا غروب طول خواهدکشید و تا مرز تانزانیا پیش خواهیمرفت.
سافاری شروع میشود و در صبحی دلانگیز وارد طبیعت منحصربفرد ماساییمارا میشویم روز گذشته یک برنامهی نیمروز سافاری تجربهکردهایم که حکم ناخنکزدن به غذای خوشمزهای داشت که اتفاقاً اشتیاقم را برای بلعیدن زیباییهای اطرافم بیشتر کرده قبلاً هم تجربهی سافاری داشته و آن پنج جانور مشهور آفریقا را دیدهام اما اینجا طبیعت چیز دیگریست و حیوانات در گلههای بزرگتر و متنوعتری پراکندهاند."
اون از مناظر زیبا، جاذبههای طبیعی و حیات وحشی که دیده تعریف میکنه و لذت صرف ناهار در طبیعتی دست نخورده رو توصیف میکنه: "میایستم و بازوانم را درهم حلقهکرده، تکیهگاه صورتم قرار میدهم نسیمی خنک بر پیشانیم میوزد و سوار بر یال پریشان باد، جانم پهنهی سبزی به وسعت فلک را درمینوردد. لذتی وصفناشدنی در سراسر وجودم به جریان درمیآید. تا چشم کار میکند زمینی از علفزار است با تکدرختانی در فواصلی نامشخص که فاتحانه هیاهوی سبز بهپا کردهاند. تلفیقی از طیف آبی آسمان در چشمانداز و گلههایی از حیواناتی که مشغول چرا یا حرکت هستند زیبایی حیرتانگیزی به تصویر کشیده است.
ریموند با مهارت و تجربهی چندین سالهای که دارد خوب میداند چطور براند و در کجا توقف کند گاهی گلهای از گورخرها را میبینیم که به شکل قطاری بر پهنهی ساوانا در حرکتند و گاه از دیدن زرافههای عظیمالجثه در چند قدمیمان هیجانزده میشویم، بوفالوهای وحشی را در حالی که برای هم شاخ و شانه میکشند تماشا میکنیم و از کنار ایمپالاها و غزالهای خرامان و خوشحال عبور میکنیم در جایی سلطان ساوانا را خفته بر سایهساری میبینیم و در جای دیگر چند شیر را در حالیکه خود را در اطراف یکی از ماشینها یله داده و پوزهشان را بر رکاب ماشین تکیه دادهاند دقایقی طولانی با دل سیر، سِیر میکنیم. ناهاری را که به شکل بستهبندی برایمان تدارک دیدهشده صحرایی و بر پهنهی طبیعتی بکر صرف میکنیم و آنگاه به تماشای صحنهی نادری از غذاخوردن سه پلنگ مشهور ماسایی مینشینیم. پلنگها ظرف چند دقیقه غزالی را میدرند و سپس با شکم سیر و ژست قلدرمابانهای باقیماندهی لاشه را به لاشخورها و کفتارهایی که از مدتها پیش در کمین و به انتظار نشستهاند وامیگذارند و میروند."
سولماز در ادامه از با شکوه بودن زیباییهای ساوانا و پرندهنگری در این پارک ملی میگه: "زیباییهای ساوانا که تمامی ندارد نمیدانی زمین را ببینی و طبیعت بکر و بیکرانش را یا آسمان را و نقشونگار شگرفش را. تا میآیم بر روی صندلی بنشینم سوژهای دیدنی و جذاب پیدا میشود و یا اینکه ریموند منظرهای یا جانوری را نشان میدهد در زمین، یا آسمانی که به شدت زیباست. چرا که این نشنالپارک بهجز حیوانات بزرگ و عظیمالجثهای که همهی چشمها به دنبالشان میگردند زیستگاه گونههای فراوانی از پرندگان هم هست که بعضی بسیار زیبا هستند و همین است که گاهی آنچنان هیجانزده میشوم که کفشم را درآورده و بر روی صندلی میایستم تا بتوانم لحظهها را بهتر شکار کنم و دیدنیها را بهتر ببینم."
اون به همراه راهنمای سفر و همسفرانش به سوی مرز تانزانیا حرکت میکنن. به نظر میاد یکی از جذابیتهای این سفر هیجانانگیز در انتخاب درست زمان برای حضور در این منطقه هست و سولماز درباره مهاجرت جانوران این نقطه میگه: "ما بعد از صرف ناهار و گشتی پربار راهی مرز کشور تانزانیا میشویم جایی که هرساله گلههایی میلیونی از ویلدهبیستها و گورخرها در همین ایام برای یافتن غذا از پارک ملی سرنگتی تانزانیا به کنیا مهاجرت میکنند و در مسیرشان از رودخانهی مارا عبور میکنند که ما هم اکنون بر بالای پلی مشرف بر آن ایستادهایم. رودخانه، محل زندگی اسبهای آبی و تمساحهای زیادیست که با مسالمت زندگی میکنند اما در فصل کوچ تعدادی از جانوران مهاجر طعمهی تمساحها میشوند و مابقی که خودشان را به سلامت به کنیا میرسانند چراگاههایی سرسبز و پرعلف هدیه میگیرند که به آن خطرکردن میارزد. به گفتهی ریموند ما در بهترین زمان ساوانا تجربهاش میکردیم چراکه با شروع فصل مهاجرت دیگر چیزی از آنهمه علف و سرسبزی که دیدیم باقی نمیماند."
سولماز به قشنگی از مرز بین کشورهای کنیا و تانزانیا و افق معرکه و دیدن غروب در این سوی زمین میگه: "مرز دو کشور کنیا و تانزانیا را ستونهایی کوتاه مشخص میکند که بر یک وجهش نام اختصاری کنیا و بر وجه دیگر تانزانیا نوشتهشدهاست و اصولا با وجود داستان کوچ میلیونی جانوران از کنیا به تانزانیا و بالعکس که در اوایل پاییز اتفاق میافتد تصور هرگونه مانع فیزیکی مابین این دوکشور تصوری محال است و زیبایی حیاتوحش هم همین است همهچیز در شرایط طبیعی و واقعیش آنطور که باید باشد و آنطور که طبیعت اقتضای بودنش را دارد و در این میان تنها اتفاق غیرطبیعی ما بودیم و ماشینهایی که همه روزه در این نشنالپارک در تردد هستند که البته همگی تا قبل از غروب خورشید باید فضای وحش را ترک کنند و اما غروب.
غروب ساوانا و پالتی رنگین در سایه روشن افق مقابل، جایی که ریموند در تلاش بود تا هبوط خورشید را در پسزمینهای رویایی از حرکت خانوادهی فیلی در نگاهمان ثبت کند که با شکوه پرآزرمی گام برمیداشتند! این صحنه آنچنان باابهت در دیدگانم نقش بست که هر بار یادآوریش چشمانم را اشکبار میکند. غروب ماسایی مارا بیشک یکی از باشکوهترین لحظههای زندگیم را رقم زد و شاید نابترین و باشکوهترین لحظهی این سفر را به مقصد رسیدهبودم مُهر آفریقا را بر پیشانی و مِهر کنیا را بر دلم با تمام وجود حس میکردم."
نظر شما