در اتفاقی عجیب و جالب «فضله‌» یک مگس موجب ثروتمند شدن یکی از کاسبان بازار بزرگ تهران شد.

«فضله‌» یک مگس مرد تهرانی را ثروتمند کرد!

به گزارش سلام نو به نقل از همشهری، حاج «میرزا ابوالقاسم مفرح» از کاسبان و تجّار صاحبنام چای در سرای «حاج حسن» بازار بزرگ تهران بود که به دلیل فعالیت‌های تجاری و کسب و کار در بین فروشندگان داخلی و خارجی و تقریباً در سراسر ایران شهرت پیدا کرده بود.

حاج «میرزا ابوالقاسم مفرح» از حسن شهرت و اعتبار خاصی برخوردار بود و امضایش زیر هر کاغذی حکم سند را داشت. روزی حاج میرزا ابوالقاسم تقاضای کتبی سفارش هزار جعبه چای خارجی را به طرف معامله‌اش در هندوستان می‌دهد (البته در برخی اسناد و روایات ۴۰۰ یا ۵۰۰ جعبه هم ذکر شده است).

از قضای روزگار و برحسب تصادف از آنجا که این تقاضای کتبی مدت طولانی در راه بود، تقاضای او توسط یک مگس ـ که با فضله‌اش صفر بزرگی را در جلو تعداد سفارش گذاشته بوده ـ به تعداد ۱۰ هزار جعبه چای تبدیل می‌شود!

هنگامی که درخواست او به مقصد می‌رسد فروشنده خوشحال از چنین معامله نان و آبداری، مقدمات ارسال کالا را بر مبنای مقدار سفارش شده تدارک می‌بیند و اقدام به فرستادن ۱۰ هزار جعبه چای می‌کند نه هزار تا و یک برگ «برات» هم در سررسیدی که قبلاً بین آن‌ها به توافق رسیده بود همراه سایر اوراق را برای قبولی و پرداخت از سوی خریدار الصاق می‌کند.

تاجر

افزایش یکباره قیمت چای

هنگامی که حاجی از همه جا بی‌خبر از طرف گمرک مطلع می‌شود که‌ای دل غافل ۱۰ هزار جعبه چای برای او فرستاده‌اند خیلی ناراحت می‌شود و برات همراه اسناد حمل را قبول نمی‌کند و به اصطلاح بانکی آن را «نکول» می‌کند.

دو طرف مکاتباتی رد و بدل می‌کنند که از طرف خریدار، مقدار کالای سفارش شده انکار می‌شود که «من این تعداد جعبه چای را می‌خواهم چه کنم؟» و از طرف فروشنده به مقدار سفارش اصرار می‌شود که «همین تعداد سفارش شما بوده و این هم تقاضانامه کتبی‌اش، چون شما مشتری معتبر ما بودید ما نیازی به استعلام مجدد نمی‌دیدیم!»

میرزا ابوالقاسم که در یک عمل انجام شده قرار گرفته بوده حسابی دچار پریشان حالی و نگرانی می‌شود، اما بالاخره با اصرار همکاران قبولی برات را اعلام می‌کند، اما همچنان نگران که چطور این مبلغ هنگفت را در موعد سررسید جور کند.

در این گیرودار، دامنه جنگ جهانی کم‌کم به کشور ما هم می‌رسد و به واسطه همین جنگ همه چیز یکباره تغییر می‌کند و چای در بازار کمیاب و تقریباً نایاب و قیمتی می‌شود، مخصوصاً در زمان قدیم که قند و چای یکی از کالاهای ضروری مردم به حساب می‌آمد و در حد نان شب جزو واجبات بود! قیمت چای با کمیاب شدن آن به حد بی‌سابقه‌ای بالا می‌رود و حاج مفرح کلیه جعبه‌های چای خود را طبق نرخ تعیین شده از طرف دولت ـ که چندین برابر قیمت خرید بوده‌ـ به فروش می‌رساند.

در آن وضعیت بحرانی جنگ نخستین کاری که انجام می‌دهد، قبل از سررسید وجه برات را به هرترتیبی که شده برای فروشنده می‌فرستد و خیالش از این بابت راحت می‌شود!

زمینه‌سازی برای ساخت زایشگاه خیریه

اما قصه این صفر بی‌محل به همین‌جا ختم نمی‌شود. حاج میرزا ابوالقاسم می‌فهمد که خداوند با صفری‌ـ که توسط یک مگس ناچیز گذاشته شده‌ـ تحولی در زندگی او ایجاد کرده، از عایدی این معامله اقدام به خرید ملک و املاک بسیاری در یاخچی‌آباد تهران می‌کند.

از آنجا که او مرد مؤمن و مقیدی بود و ساده زندگی می‌کرد و در پرداخت صدقات و خیرات و برپایی مجالس مذهبی به مناسبت‌های مختلف پیشقدم بود، سرانجام در زمان حیات خود مقدار زیادی از اموال و دارایی خود را از جمله ۶۰۰ هکتار اراضی منطقه یاخچی‌آباد، چندین دهنه مغازه، کاروانسرا، خانه و... را وقف عام می‌کند.

ساخت بیمارستان خیریه مفرح، در سال ۱۳۱۸ شمسی با هدف ارائه خدمات رایگان به مردم فقیر جنوب‌شهر شروع می‌شود و آماده‌سازی و تجهیز آن حتی در سال‌های مقارن جنگ جهانی ادامه می‌یابد تا اینکه در سال ۱۳۲۱ افتتاح می‌شود.

این مرکز آن زمان یکی از بیمارستان‌های معروف و مجهّز تهران بود. حاج میرزا ابوالقاسم مفرح در سال ۱۳۲۸ پس از چند سال اداره بیمارستان، دار فانی را وداع می‌کند و در قم به مزار ابدی سپرده می‌شود.

خدمات خیرخواهانه حاج مفرح همچنان ادامه دارد

بیمارستان مفرح، از همان اول کار به‌طور عمده به‌عنوان زایشگاه در منطقه شهرت داشت و امروز هم به رغم تجدید بنا و فعالیت بخش‌های تخصصی متنوع، همچنان فعال‌ترین قسمت بیمارستان، بخش زنان و زایمان و نوزادان است.

از آنجا که به مرور زمان بافت جمعیتی منطقه ۱۶ دستخوش تغییر شده و رشد اقتصادی پدید آمده، نیاز به خدمات پزشکی و درمانی بهتر و بیشتری را ایجاب کرده و از طرفی ساختمان قدیمی نیز پاسخگوی افزایش روزافزون مراجعه‌کنندگان نبود.

در سال ۱۳۶۵ تجدید بنای بیمارستان و گسترش آن آغاز می‌شود و در سال ۱۳۷۷ به ظرفیت ۹۰ تخت به مرحله بهره‌برداری می‌رسد. طبق مفاد وقف‌نامه، مسئولیت حفظ و نگهداری اموال موقوفه مفرح و مدیریت بیمارستان به عهده فرزندان ذکور ارشد و بلافصل از خاندان مفرح بوده و نظارت بر حسن اجرای امور بیمارستان بر عهده آنان است.

به این‌ترتیب اداره و مدیریت موقوفات از زمان تأسیس تا سال ۱۳۲۸ با حاج میرزا ابوالقاسم مفرح و بعد از فوتش تا سال ۱۳۵۶ با حاج محسن مفرح، فرزند ارشد حاجی و بعد به مدت ۱۱ سال اداره اوقاف (به دلیل عدم پذیرش تولیت از طرف مهندس محمدعلی، بنیانگذار بانک صادرات به علت مشغله کاری) و از سال ۱۳۶۷ تا امروز با دکتر رضا مفرح، و سایر فرزندان مرحوم حاجی مفرح بوده است.

مختصری از فعالیت و اداره بیمارستان مفرح

از سال ۱۳۲۱ تا سال ۱۳۲۸ هجری شمسی: حاج ابوالقاسم مفرح واقف و بنیانگذار

از سال ۱۳۲۸ تا سال ۱۳۵۶:حاج محسن مفرح فرزند ارشد مرحوم ابوالقاسم مفرح

از سال ۱۳۵۶ تا سال ۱۳۶۷:اداره اوقاف، به علت عدم پذیرش تولیت توسط فرزند ارشد، محمدعلی مفرح، به‌دلیل مشغله کاری

از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۵:دکتر رضا مفرح، فرزند مرحوم حاج ابوالقاسم مفرح

از سال ۱۳۹۵ تاکنون: دکتر علی مفرح، نوه مرحوم حاج ابولقاسم مفرح

کد خبرنگار: ۱۴
۱۸دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 14
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 4
  • ناشناس IR ۰۹:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    46 3
    روحش شاد.
    • IR ۲۱:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
      0 0
      واقعا روحشان شاد.امیدوارم فرزندانشان نیز راه پدر را پیش بگیرن..روزگار امروزی خلقیلتشان را عوض نکنه.
  • حمید US ۲۰:۳۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    0 0
    چرا شایعه پراکنی میکنید ، این قسمتی از نمایشنامه فیلم بود که دهه ۶۰ دیدم فکر کنم اکبر عبدی بازی میکرد
  • IR ۲۱:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    0 0
    خداروحش را شاد کنه که قدیمیها واقعا خدمت به مردم را یه اعتقاد وعبادت میدانستن نه مثل امروزیها که فقط فقط فقط به فکر خودشون وفرزندان بلا نسل خود هستن.از خدا میخام که روزگار مارابا بهترین بندگان خود آباد وپیروز وبدون دغدغه فرماید.آمین یا رب العالمین
  • مجید IR ۲۱:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    0 0
    خدا بیامرزتش . انسان بزرگوار حتی بعد از مرگش باز هم آثار بزرگیش پای برجا ست
  • IR ۲۲:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    1 1
    ایکاش ما هم زمان مرحوم حاج مفرح بدنیا آمده بودیم. دینداری و تقوی مفهوم واقعی داشت .
  • IR ۲۳:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
    0 0
    روحش شاد ونامش گرامی باد
  • امین DE ۰۰:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    1 0
    خدا رحمتش کنه خدا براش خواست و ان مرحوم هم بفکر کمک به مردم بود
  • محسن IR ۰۱:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    0 0
    دوحش شاد
  • IR ۰۹:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    0 0
    خدا بیامرزدش اون دنیا داره کیف ش رومیبره .خوشا به سعادتش
  • مهران IR ۱۰:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    0 0
    یعنی ماو تفاوت رو به صاحب اصلی برنگردوند باهاش صرف امور خیره کرد ؟؟
    • Hj IR ۱۸:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۹
      0 0
      خرید عمده انجام داده بودن و موعد پرداخت داشته (مثلا فروشنده عمده از ایشون چک یا هر چی که آن زمان اعتبار داشته که به گفته متن خود فرد آدم معتبری بوده میاد مثلا سه ماه مهلت پرداخت وجه میده) ، سود کالا را هم برای فروش دولت تعیین کرده بوده (یعنی قیمتی که عمده خرید انجام داده + درصد سود اعلام شده توسط دولت + مالیات = قیمت فروش خرده به مردم) به همون قیمت فروخته، علت پولدار شدن ایشون چیز دیگری ؛اینکه تمام مغازه دار ها چای تمام کرده بودند الا ایشون
  • داود IR ۱۰:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    0 0
    خیلی داستان جالبی بود فیلمش رو هم قبل از انقلاب ساخته بودن اسم فیلمش یادم نیست. اما انسان بزرگی بودن که خدا هم همچین قچثروت بزرگی رو نصیبشون کرد. واقعا ما انسانها زندگی کردن رو برای پول درآواردن قربانی میکنیم و فراموش میکنیم که تلاش بیش از اندازه و اسرار برای به دست آواردن ثروت نه تنها ثروت بدیت نمیاره بلکه ثروت رو کم میکنه
  • کارگر زیر خط فقر IR ۱۱:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
    1 0
    باسلام خدا اگه بخواهد بایک فضله مگس آدمو پولدار می‌کنه حالا هی بگید . ما خدا قبول نداریم فقط شانس ای کاش این مگس جلوی عدد حقوق ماهم یه فضله بندازه شاید ما کارگرهاهم به نوایی برسیم .ای خدا نظری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***