سلام نو-فاطمه عربزاده: پس از به اشتراک گذاشتن سفر دور دنیا جولیا و فابین با شما، امروز خوشحالیم که لائو را به شما معرفی کنیم، زن کوچکی که تصمیم گرفته رویاهای خود را در مورد سفر محقق کند و به تنهایی سفری دور دنیا را آغاز کند. برای تولد ۴۰ سالگیاش!
من در شمال تایلند در یک اردوگاه پناهندگان به دنیا آمدم و در سن ۱۰ ماهگی به فرانسه رسیدم. من فکر میکنم حتی در کودکی برای من مقدر شده بود که سفر کنم. من در مورد همه چیز کنجکاو هستم.
قبل از رفتن به سفر دور دنیا، به عنوان مهندس کیفیت در یک شرکت الکترونیک قدرت در منطقه پاریس کار میکردم. من قبلا کمی در گذشته سفر کرده بودم، معمولا ۳-۴ هفته دور از فرانسه و آخر هفتهها در فرانسه و اروپا.
از کودکی آرزوی دیدن و کشف دنیا را داشتم. بعدها زمان گذشت و من هیچ وقت جرات انجام کاری را نداشتم، همیشه برای خودم بهانه میآوردم: من پول کافی ندارم، نمیخواهم تنها بروم، میترسم (اما از چه؟)…
در اعماق وجودم، از ایده رفتن به دور دنیا بسیار وسوسه شدم و جرات نکردم به حرف خودم اعتراف کنم.
سپس آن را با شوهرم در میان گذاشتم، او اصلا برای این نوع سفر آماده نبود، اما به شدت مرا تشویق کرد تا رویایم را محقق کنم.
میخواستم از این زندگی روزمره فرار کنم، جایی که احساس میکردم در حال سقوط بودم و فقط میخواستم به ماجراجویی بروم، همانطور که خیلیهای دیگر قبل از من این کار را کردهاند.
بنابراین برای تولد ۴۰ سالگیام زیباترین هدیه را به خودم دادم: یک سفر دور دنیا.
در مورد انتظاراتم، هیچ انتظار خاصی نداشتم جز اینکه کشف کنم چه چیزی در سیاره زیبای ما پنهان است و من کی هستم.
بنابراین تصمیم گرفتم قبل از سفر بزرگ این احساس ناامیدی را اصلاح کنم.
بنابراین، ۳ هفته به تنهایی به ژاپن رفتم. من آنچه را که برخی از مردم به آن سفر آهسته میگویند به روشی مینیمالیستی کشف کردم، مفهوم لذت بردن از لحظه حال را درک کردم. به لطف این «سفر آمادهسازی» راضی و مطمئن به خانه برگشتم.
من تمام اطلاعات یافت شده در وبلاگها و گروههای بحث را یادداشت کرده بودم که مربوط به حمل و نقل، قیمت ها، تشریفات ورود به کشورها، کلاهبرداریهای احتمالی، خطرات کوچک بود.
از دیدگاه من، کمی آمادهسازی برای شروع کار باعث میشود که فضایی برای چیزهای غیرمنتظره باقی بماند و من هرگز از حوصله سر رفتن در طول سفر نمیترسیدم.
سرخوشی ابتدای سفر نیز باعث شد تا سرعت ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت را شروع کنم. بعد از ۳ ماه از نظر جسمی و روحی خسته شدم. من برای مقابله با گرما ابتدا در استرالیا و سپس در جنوب شرقی آسیا مشکل داشتم، البته به رطوبت بالای آنجا اشاره نمیکنم و همچنین مجبور بودم با تفاوتهای فرهنگی دست و پنجه نرم کنم. من هم مثل شما سرعتم را کم کردم.
نکته خوب!!!! من طرفدار و کنجکاو در مورد غذاهای جهانی هستم. من دوست دارم طعمهای جدید را کشف کنم، غذاهایی را که قبلا میشناسم دوباره کشف کنم. کشف غذاهای محلی در سفرم جایگاه بسیار مهمی داشت. به نظر من، این اولین قدم در ارتباط با فرهنگ محلی است، این اولین قدم به سوی دیگری است. از طریق آشپزی، با افراد شگفت انگیزی آشنا شدم و چیزهای غیرمنتظرهای را در برخی مناطق کشف کردم.
وقتی مردم محلی انگلیسی صحبت نمیکردند، از برنامه ترجمه استفاده میکردم و نوشتم «من سفر میکنم تا غذاهای محلی واقعی شما را بچشم» و در ۱۰۰٪ موارد، خودم را در حال چشیدن غذاهای ساده و فوقالعاده خوشمزه میدانم، گاهی اوقات ناهار آشپز را به اشتراک میگذارم یا صبح زود یک سوپ خوردم. خلاصه، آسیا یک سفر آشپزی باورنکردنی بود. من عاشق تماشای این آشپزهای روزمره سر کار بودم، سرآشپزهای واقعی.
زندگی روزمره در طول یک سفر دور دنیا بسیار متفاوت از زندگی روزمره یک کارمند است.
چیزی که در مورد این روش سفر دوست داشتم، انتخابهای زیاد بود، از اینکه به تنهایی، وابسته به هیچ کس یا چیزی نبودم، فقط آزاد بودن و مهمتر از همه داشتن وقت تجملاتی قدردانی میکردم. بعد از چند ماه اول با سرعت کامل، سفر آهسته را انتخاب کردم و این فقط لذت بخش است. وقتی مسافرانی را دیدم که در تعطیلات ۲-۳ هفتهای در حال دویدن هستند تا مطمئن شوند چیزی را از دست ندهند، فکر کردم دقیقا مثل آنها هستم.
نظرات