به گزارش سلام نو، سال ها سختی و ناملایمات زندگی را تحمل کردم تا فرزندانم سرنوشت تلخی نداشته باشند و آینده آن ها به دلیل بداخلاقی های همسرم تباه نشود اما اکنون قصد دارم به این زندگی مشترک پایان دهم چرا که ...
این ها بخشی از اظهارات زن ۶۵ ساله ای است که قصد داشت از همسر ۷۵ ساله اش طلاق بگیرد. او با بیان این که همسرم مردی خسیس و بداخلاق است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: پدرم کارمند دولت بود و درباره تحصیل فرزندانش حساسیت ویژه ای داشت به همین دلیل همه خواهران و برادرانم تحصیلات عالیه داشتند من هم وقتی دیپلم گرفتم بلافاصله در آموزش و پرورش استخدام شدم و به عنوان آموزگار به تدریس پرداختم در عین حال وارد دانشگاه نیز شدم و همزمان مدرک لیسانسم را هم گرفتم ،در همین روزها بود که «رضا» به خواستگاری ام آمد. او که از آشنایان و بستگان دور پدرم بود بیشتر از ۱۰ سال با من اختلاف سنی داشت به دلیل همین تفاوت سنی مایل به این ازدواج نبودم ولی پدرم معتقد بود سن فقط یکی از ملاک های ازدواج است و به خاطر شرایط و موقعیت های مناسب دیگر رضا نباید فقط به ملاک سن تاکید کنم چرا که او نیز کارمند آموزش و پرورش بود و می توانست آینده شغلی اش را تضمین کند از سوی دیگر هم پدرم او را جوانی سر به زیر و سالم می دانست که اهل رفیق بازی نیست این گونه بود که با پیشنهاد پدرم پای سفره عقد نشستم و به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم اما هنوز مدت زیادی از ازدواج ما نگذشته بود که فهمیدم همسرم مردی بداخلاق و تندمزاج است که با کوچک ترین موضوع کم اهمیت کنترل رفتارش را از دست می دهد و با عصبانیت و پرخاشگری مرا به باد کتک می گیرد در حالی که حدود یک سال از زندگی مشترکمان گذشته بود من ماجرای کتک کاری های همسرم را برای پدرم بازگو کردم و به خانواده ام گفتم دیگر حاضر نیستم با شوهرم زندگی کنم و قصد جدایی از او را دارم اما چند روز بعد از این ماجرا متوجه شدم باردار هستم وقتی این خبر را به مادرم دادم او بسیار خوشحال شد و تاکید کرد با به دنیا آمدن فرزندم شیوه زندگی ما نیز تغییر می کند و رفتار همسرم رنگ و بوی عاشقانه می گیرد ولی با تولد دخترم نه تنها روابط عاطفی ما بهبود نیافت بلکه خساست نیز بر بداخلاقی های او افزوده شد با آن که من شاغل بودم و خودم درآمد داشتم اما هرگز اجازه نمی داد از همین پول برای خودم یا دخترم هزینه کنم، با وجود این همه ناملایمات و سختی ها ،این زندگی مشترک را تحمل می کردم تا آینده دخترم تحت تاثیر این ازدواج نامبارک قرار نگیرد. سه سال بعد و در حالی که «سالومه» دختر دیگرم نیز به دنیا آمده بود روابط عاطفی ما بسیار سردتر از گذشته ادامه می یافت به طوری که گویی هیچ عشق و علاقه ای بین ما وجود نداشت با همه این تلخکامی ها من فقط به آینده و سعادت دخترانم می اندیشیدم و برای پیشرفت آن ها سکوت می کردم تصمیم گرفته بودم کتک کاری، خساست و بداخلاقی های همسرم را به هر طریق ممکن تحمل کنم تا فرزندانم به خوشبختی برسند و زیر دست نامادری بزرگ نشوند.خلاصه اکنون که ۴۳ سال از ازدواج ناخواسته ام می گذرد دخترانم تا مقطع دکترا و در رشته های مهندسی تحصیل کرده اند و بعد از ازدواج زندگی آرام و شیرینی را تجربه می کنند اکنون که خیالم آسوده شده است و می دانم دو فرزندم در مسیر سعادت قرار گرفته اند من هم تصمیم دارم از همسرم طلاق بگیرم و بقیه عمرم را در آسایش سپری کنم چرا که اکنون با آن که او بیشتر از ۷۴ سال دارد حتی اجازه روشن کردن کولر را به من نمی دهد و تاکید می کند که باید بادبزن حصیری تهیه کنم تا قبض های برق سنگین نشود. خساست های مالی او به حدی رسیده است که حتی اجازه نمی دهد برای بیماری دیابتم انسولین تهیه کنم و ...
به دستور سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) بررسی های کارشناسی این پرونده با دعوت از همسر این زن ۶۵ ساله به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
نظرات