به گزارش سلام نو به نقل از ایران، پسر دانشجو که پدرخواندهاش را به قتل رسانده بود و با صحنهسازی سعی داشت مسیر تحقیقات را تغییر دهد، پس از ۴۰ روز لب به اعتراف گشود.
۶ آذر امسال خبر کشف جسد مرد میانسالی سوار بر خودروی نیسانش در بزرگراه امام علی به بازپرس وحید ناصری اعلام شد. بدنبال اعلام خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد که مرد میانسال با شلیک یک گلوله به قتل رسیده است. در تحقیقات مشخص شد که مرد میانسال در کار خریداری روغن سوخته بوده و با فرزندخواندهاش اختلاف داشته و همین موضوع احتمال دست داشتن وی در جنایت را مطرح میکرد.
به دستور بازپرس جنایی، پسر جوان بازداشت شد و در حالی که منکر جنایت بود، ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: یکی از دوستانم به نام محمود عامل این جنایت است. او به شوخی سمت پدرخواندهام شلیک کرده و ناخواسته مرگ او را رقم زده است.
اعتراف به قتل پدرخوانده پس از ۴۰ روز
با اظهارات پسر جوان، محمود بازداشت شد، اما گفت در این ماجرا بیتقصیر است. تیم جنایی با کنار هم قرار دادن سرنخها و مدارک دریافت که محمود در این ماجرا بیگناه است و عامل اصلی جنایت پسرخوانده مقتول است؛ بنابراین با بازداشت پسر جوان سرانجام پس از ۴۰ روز انکار، راز قتل پدرخواندهاش را فاش کرد و گفت: دو سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدند، مادرم آن زمان دانشجو بود و در راه دانشگاه با مقتول آشنا شد و بعد از مدتی هم با او ازدواج کرد. آنها صاحب دختر و پسری شدند و من مدتها با مادربزرگم زندگی میکردم و همیشه کینه ناپدری را به دل داشتم، وقتی بعد از سالها رفت و آمد با مادرم را آغاز کردم رابطهام با شوهرش هم خوب شد. مدتی بعد او به من پیشنهاد کار داد از آنجایی که دانشجو بودم، به صورت پارهوقت کار میکردم، اما شغل پر دردسری بود و فقط ماهی ۳ میلیون تومان به من میداد چند باری از پدرخواندهام خواستم حقوقم را اضافه کند، اما توجه نکرد. سر همین موضوع با هم به اختلاف برخوردیم.
صبح روز حادثه، در پارک نزدیکی محل قتل در حال قدم زدن بودم که با مرد جوانی آشنا شدم. او اسلحهای داشت که ۵۰۰ هزار تومان میفروخت. بعد از کلی چانه زدن، ۲۵۰ هزار تومان در ازای اسلحه و فشنگهایش دادم و اسلحه را خریدم. من ساعت رفت و آمدهای پدرخواندهام را میدانستم شب منتظرش ایستادم، قصدم کشتن او نبود فقط میخواستم زهرچشم بگیرم تا حقوقم را بالا ببرد. وقتی او را دیدم یک تیر شلیک کردم که از شانس بدم کشته شد.
بعد از تیراندازی فرار کردم و به خانه مادربزرگم رفتم و سه ساعت بعد هم به مادرم زنگ زدم. او گفت شوهرش را با شلیک گلوله کشتهاند. با شنیدن خبر خودم را به مادرم رساندم و در مراسم پدرخواندهام هم شرکت کردم و به دروغ قتل را به گردن دوستم انداختم. اما وقتی دیدم دوستم به خاطر من و اتهام دروغینم بازداشت شده، بعد از مراسم چهلم پدرخواندهام به قتل اعتراف کردم.
با اعتراف پسر جوان، به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار داده شد و تحقیقات ادامه دارد.
نظر شما