سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ یکی از سخت ترین پرمشغله ترین سال های کاری برای معلمان جهان بود.

 سخت ترین سال برای معلمان و دانش آموزان جهان

فاطمه عرب‌زاده*: همانطور که همه می دانیم از دسامبر سال ۲۰۱۹ بیماری همه گیر کرونا از ووهان چین شروع شد و تقریبا تمام دانش آموزان جهان شروع به یادگیری آنلاین کردند. شاید عده‌ای از دانش آموزان مدرسه را تجربه کرده بودند اما بسیاری از آنها در سال ۲۰۱۹ اولین سال های مدرسه خود را شروع می کردند.

باید یادبگیری که بتوانی یادبدهی

تدریس یکی از مباحث پیچیده و بسیار منحصر به فرد است. شاید از نظر خیلی ها تدریس یک کار آسان و پیش پا افتاده باشد اما به نظر بسیاری از مدرسان و کارشناسان جهان تدریس را باید آموخت تا بتوان به دیگران آموزش داد.

اگر شما چیزی را یاد بگیرید مطمئناً و صددرصد ممکن است نتوانید به دیگران آن را آموزش دهید و به نظر من زمانی شما می توانید بگویید یک چیز را صددرصد یاد گرفته اید که بتوانید به دیگران آن را آموزش دهید یا برای دیگری تدریس کنید. پس اگر می خواهید بدانید چه چیزی را یاد گرفته اید یا به صورت ۱۰۰ درصد در ذهن خود نگهداری کرده‌اید باید امتحان کنید که آیا می توانید به کسی آن را آموزش دهید یا خیر.

درست مداد گرفتن را حضوری یاد میدهند

اولین سال هایی که واقعاً نیاز به حضور آنها در مدرسه بود. سال هایی که بهتر است یک معلم آموزش دیده و کسی که می تواند به دیگران درس بدهد با آنها همراه باشد، کسی که بتواند با لب خوانی صداها را برایشان بکشد و آنها یاد بگیرند، کسی که بتواند حروف را تک به تک با صدا دار و بی صدا و با شکل برای شان شرح دهد.

کسی که بتواند اشتباه مداد گرفتن در دستانشان را به آنها بیاموزد. کسی که بتواند به آنها آموزش دهد که چطور وارد کلاس شوند، چطور آرام و شکیبا روی میز و نیمکت کلاس بنشیند. کسی که با آنها آرام آرام روی تخته نوشتن را بیاموزد. کسی که آداب اجتماعی در یک جمع ۲۰ یا ۳۰ نفره را به آنها به آنها بیاموزد. کسی که با آنها یاد بدهد که باید بتوانم گاهی خودشان را نگه دارند و دیرتر به سرویس بهداشتی مراجعه کنند.

تمام دنیا مادر شما نیست

فقط در یک کلاس حضوری لست که معلم میتواند آداب زمان خوراکی خوردن را به دانش آموزان یاد بدهد. کسی که به آنها بگوید آب خوردن هم زمان دارد. کسی که به آنها بگوید باید سلسله مراتب را رعایت کنند و تمام دنیا مادرشان نیستند که آنها را در اولویت قرار دهند و معلمی داشته باشد که با آنها بیاموزد کی و کجا باید حرف بزنند و کجا باید سکوت کند اما دریغ تمام این دانش آموزان نتوانستند به کلاس اول بروند.

دانش آموزانی که دوست پیدا کردن را بلد نبودند

دانش آموزانی که نتوانستند یاد بگیرند چطور دوست پیدا کنند. چطور با همکلاسی های خود کنار بیایند چطور یک نفر را در میز خود و در یک وجبی خود سهیم ببینند. اما کرونا نگذاشت که همه اینها اتفاق بیفتد و من به عنوان آموزگار کلاس سوم امسال با بچه هایی روبرو شده اند که گویی کلاس اول بودند این مقاله در مورد مشکلات امسال است که من یه عنوان یک معلم کلاس سوم لحظه به لحظه با آن روبرو بودم.

کلاس اولی که به کلاس سوم آمده بود

در مورد کلاس سومی هایی که نهایتاً میشد مثل یک کلاس اولی رویشان حساب کرد. بچه هایی که حتی نمی توانستند با همکلاسی هایشان کنار بیایند. نمی‌توانستند مشکلاتِ درونی‌شان را بیان کنند یا بیش از حد آرام حرف می زدند یا بیش از حد فریاد می کشیدند و حتی الفاظ بد به کار میبردند. بچه هایی که متاسفانه یاد گرفته بودند برای هر جوابی میشود موقع امتحان به کتاب مراجعه کرد و از روی آن نوشت یا منتظر بودند یکی مثل مادرشان جواب را برایشان لقمه کند و به آنها بدهد. بله امسال ما معلم ها با بچه هایی روبرو بودیم که اصلاً مثل بچه های سال های قبل نبودند.

بچه هایی که آموزش ندیده بودند که اجازه ندارند دائم دهانشان بجنبد و اجازه ندارند که هر لحظه غذا یا لقمه ای در دست داشته باشند و یا آب خوردنشان را سر بکشند. اینها کارهایی بود که در منزل و روبروی گوشی همراه یا تبلت شان آموخته بودند و فقط معلم می توانست تصویر کتاب آنها را ببیند و نمی‌توانست بقیه رفتارهای آنها را کنترل کند.

دانش آموزان هنوز از کلاس اول بالاتر نیامده بودند چرا که هنوز هم با انگشتان شان می شمردند که ماه سوم یا چهارم کلاس اول بودند نمی‌توانستند از حفظ چند رقم کوچک را با هم جمع کنند و هر لحظه حس می گردند که وظیفه معلم است مانند مادرشان برایشان جواب را توضیح بدهد و احساس کنند که آنها جواب داده اند.

معلمان جهان امسال با دانش آموزانی روبرو بودند که باید به صورت فشرده چند کلاس آنها را با خودشان بالا می آوردند تا بتوانند به کلاس سال بعد بروند

درست مثل کلاس سوم من که گویی من آنها را باید از کلاس اول می رساندم به انتهای کلاس سوم که بتوانند مثل یک کلاس سوم به کلاس چهارم بروند. هر روز احساس می کردم یک دستگاه پرفشار در کلاس کار گذاشته اند که مثل یک زودپز جو کلاس را تحت فشار قرار داده تا من بتوانم همه چیز را فشرده و تکمیل کنم و آماده کنم تا بتواند آن مرحله ای که می خواهم زودتر برسم. چه سال سختی…

امسال سال آموزش آداب اجتماعی بود

به کودکانی که آداب اجتماعی را یاد نگرفته بودند؛ باید یاد میدادم سر جایشان بنشیند تا من بتوانم درس بدهم، تا من بتوانم حرف بزنم به کودکانی که مثل کلاس اولی ها نمی‌دانستند با این سردرگمی چه کنند. کودکانی که اگر سوالی می پرسیدم رنگشان مثل دیوار کلاس سفید میشد و احساس می‌کردند کاش مادرشان بود که بتواند مثل زمان آنلاین کمکشان کند. چشم هایی که دو دو میزند و از هم کلاس های شان هم کمک نمی خواست چون اصلاً یاد نگرفته بود چطور با هم کلاس هایش تعامل داشته باشد. این طفلک ها حتی بلد نبودن از هم کلاس های شان تقلب بگیرند چون فقط تجربه خانه را داشتند و فکر میکردند که فقط مادرشان است که می‌تواند به آنها کمک کند. آنها فقط تجربه خانه را داشتند و حتی چشم امیدی به همکلاسی هایشان برای پاسخ دادن نداشتند. کم کم از سال جلو رفتیم یاد گرفتند آدم اجتماعی است و با اجتماع یادگیری بهتر اتفاق می افتد، یاد گرفتند کی و کجا حرف بزنند و به جا حرف بزنند.

یک اپیدمی یادگیری مثل خود کووید برای تمام مدارس جهان

میدانم که این ها فقط مشکل من نبود مشکل امسال بسیاری از معلمان بود. برای من رساندن دانش آموز کلاس اول به سوم بود. معلم کلاس چهارم مدرسه مان هم می گفت گویی فقط بچه های کلاس دوم را به من تحویل دادند و دیگر معلمان هم همینطور از دست بچه ها ناراضی بودند البته هر روز می گفتند که دانش آموزان حق دارند و گناهی ندارند.

مشکلات املا بعد از کرونا

سرعت بچه های کلاس من در املا نویسی بسیار کند بود اینها یاد نگرفته بودند که حتی سرعت املا چقدر باید باشد یاد نگرفته بودند که آنها کلاس اول نیستند که کلمه به کلمه بنویسند. باید یاد میدادم بچه های عزیزم فقط یک کلمه را نخوانید و بعد آن را بنویسید حتی در دفتر مشق تان ۲ یا ۳ کلمه با هم ببینید، به خاطر بسپارید و در دفتر بنویسید و من هم در املا به همین گونه رفتار می کنم.

امسال سخت ترین سال تحصیلی برای دانش آموزان جهان بود

تمام این سختی ها اگر برای معلم بود دانش آموزان عزیز هم سخت ترین سال را داشته اند. آنها که تا حالا در ناز و نعمت خانه شان و پشت گوشی های همراه و داشتن یک بادیگارد بی نظیر ویژه مثل پدر یا مادر به جنگ و یادگیری کلمات و مطالب درسی می رفتند حالا تک و تنها در میدان جنگی وارد شده بودند که اصلاً منصفانه نبود. میدان جنگی که یار و یاوری نداشتند و حتی گویی معلمی که قرار بود مهربان و همراه آنها باشد روبه روی آنها بود در این میدان جنگ بدون سلاح تبلت و گوشی همراه و بدون مادر قرار گرفته بودند!

*معلم و مترجم زبان انگلیسی

کد خبرنگار: ۲۰
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***