سلام نو – سر.ویس سیاسی: حسن یزدانی شب گذشته بار دیگر به دیوید تیلور آمریکایی – آن هم با ضربه فنی- باخت تا در مجموع تقابلها دو طرف همچنان تنها یک برد داشته باشد و نتواند با کیفیتترین مجموعه مدالهای کشتی ایران را داشته باشد و هنوز در این لیست پشت سر چهرههایی مثل غلامرضا تختی و حمید سوریان باشد، هر چند که یزدانی در مجموع مدال المپیک و جهانی در رده اول قرار دارد.
اما چرا حسین یزدانی- این پدیده خاص و خالص کشتی ایران- باخت؟ مربی تیم ملی از ناداوری و نفوذ آمریکا سخن میگوید، حرفی که ظاهرا با عملکرد تیم داوری هم منطبق است و میتواند مردمی که از باخت یزدانی غمگین هستند را قانع کنند، اما آیا این حرف درست است؟ حسن یزدانی در مجموع شش تقابل خود با تیلور پنج بار باخته و یک بار برده که در میان دو باخت با ضربه فنی بوده است. آیا میتوان یک روند را به ناداوری و نفوذ آمریکا مرتبط دانست؟ آیا فاصله روشن یزدانی از تیلور محصول نفوذ آمریکا است؟
گام اول در پیروزی پذیرش شکست و دلایل آن است. حسن یزدانی از شاید از نظر پتانسیل و استعداد از تیلور کمتر نباشد، اما از نظر تکنیک، تاکتیک، بدنسازی، مربی، امکانات و مدیریت قطعا از تیلور عقبتر است.
پژمان درستکار- مربی تیم ایران- اولین مقصر باخت حسن یزدانی است. او دانش به روزی ندارد و هیچ وقت باخت را نپذیرفته است. وقتی باخت را گردن داوری، روزگار و شانس انداختی دیگر نیازی به بهتر شدن نیست چون تو بهترین هستی و فقط شانس یا نفوذ آمریکا مانع تو شدند، نه ضعف تکنیکی و تاکتیکی روی تشک کشتی.
مسئله دوم که باز هم به مربیان کشتی مربوط است مسئله بدنسازی است؛ چیزی که نقطه ضعف و پاشنه آشیل تمام تیمهای ورزشی ایران است. بدن حسن یزدانی و اکثر کشتیگیران ما توان مقابل با توان بدنی رقبا در سطح فینال را ندارد! اگر اول مسابقه دست پیش را بگیرند شانسی دارند وگرنه به وضوح کم میآورند. دلیل؟ بدنسازی که از علم و امکانات روز دنیا عقب است.
مسئله سوم اما امکانات است. امکاناتی که حسن یزدانی از نظر رفاهی و ورزشی دارد نه تنها با تیلور بلکه احتمالا با هیچ کدام از رقبایش قابل مقایسه نیست. احتمالا میگویید او سکه طلا گرفته، اما آیا با چند سکه طلا و یک ماشین دادن همه چیز تمام میشود؟ حسن یزدانی با ابتداییترین امکانات تمرین میکند و احتمالا در مقایسه با تیلور رفاه خاص هم ندارد. از این نظر مقایسه تیلور با یزدانی و تیم ایران با تیم آمریکا یک شوخی تلخ است.
در نهایت هم مسئله مدیریت کشتی مطرح میشود؛ جایی که چهره شماره یک کشتی در این روزها یعنی علیرضا دبیر میدرخشد؛ مردی که عاشق این است که کشتیگیرها بیش از آن که برای ایران یا خودشان کشتی بگیرند برای او کشتی بگیرند.
دبیر که روزیگاری عاشق کتو شلوار و لباسهای استایل آمریکایی بود حالا و در سال 1402 یادش افتاده که به سبک دهه 60 لباس بپوشد و بسیجیوار کشتی را مدیریت کند. البته که تنها نشان مدیریت بسیجی کشتی در همان لباسها است و خبری از آن اخلاص مشهور بسیجیهای دهه 60 نیست.
چرا درستکار با وجود باختهای پی در پی و عملکرد ضعیف هنوز مربی تیم کشتی ایران است؟ چون رفیق قدیمی علیرضا دبیر است. چرا حسن یزدانی امکانات ندارد؟ چون مدیریت کشتی بیش از این در توانش نیست. چرا تیم کشتی ایران و به خصوص حسن یزدانی از نظر روانی وضع خوبی ندارد؟ پاسخ تمام این سوالها در مدیریت کشتی است.
وقتی میگوییم آمریکا به خاطر نفوذ در فدارسیون بینالمللی کشتی ایران را کنار زده باز هم به خودمان توهین میکنیم. ایران در کنار آمریکا و روسیه از قدرتهای سنتی کشتی جهان است، چرا این قدرت سنتی هیچ اعتبار در حوزه مدیریتی کشتی جهان ندارد؟ البته تقصیر تمام اینها به گردن دبیر نیست و مدیریت کشتی و ورزش ما سالها است که بیش از ورزش، یپروزی و موفقیت در این حوزه درگیر سیاست و سودبریهای شخصی چهرههای مختلف است.
علیرضا دبیر چهره شناخته شده کشتی ایران است و شاید اگر در فضایی مناسب و معقول به سمت ریاست فدراسیون میرسید میتوانست عملکرد بسیار بهتری داشته باشد، اما امروز بیش مدیریت ورزشی درگیر مدیریت سیاسانه و مدیریت سیاسی است.
در چنین فضایی نتیجه معقول رقابت یزدانی با تیلور، نتیجه معقول رقابت تیم فوتبال ایران با چین، نتیجه معقول رقابت تیم امید با ازبکستان و نتیجه معقول تیمهای ایرانی در آسیا- آن هم بدون یک ورزشگاه مدرن!- شکست و شکست و شکست است. برای پیروزی باید شکست را پذیرفت و دنبال اصلاح ضعفها بود.
نظر شما