به گزارش سلام نو به نقل از روزنو، دیروز مراسم تشییع پیکر آخرین قربانی آتشسوزی بود و برادران «لیمو»، با چشمانی اشکبار و دلی شکسته او را به خاک سپردند. قبل از لیمو، شهین خواهرش و سروک پسر سهساله شهین در این حادثه جان خود را از دست داده بودند.
آنطورکه «برهان خورا» برادر شهین ۳۶ و لیمو ۳۴ ساله میگوید، آتش این اختلاف و مرگ را همسر لیمو روشنکرد. لیمو و همسرش حدود ۱۵ سال پیش با هم ازدواج کرده بودند. تا چند سال اول زندگی مشکلی نداشتند، اما کمکم آتش اختلاف میان زن و شوهر بیشتر شد: «دامادمان اوایل کار میکرد و سرش به زندگیگرم بود، اما چند سال بعد کمکم کارکردن را کنار گذاشت. آنها اول در روستا زندگی میکردند، بعد به شهر مریوان آمدند. خواهرم هم با وجود سه بچه، از گیوهبافی درآمدی هرچند ناچیز داشت. وقتی لیمو دید شوهرش سر کار نمیرود گفته بود اگر قرار است خودم کار کنم و خرجم را بدهم، پس تو چه نقشی در زندگی داری؟ لیمو میگفت من دیگر حاضر نیستم برگردم و با او زندگی کنم و فقط بچههایم را میخواهم. به دامادمان گفتیم آقا بیا و طلاق بده تا اتفاقی نیفتاده است، اما او مخالف بود و میگفت اگر ناخنهایم را هم بکشید، امکان ندارد زنم را طلاق دهم. چند بار تهدید کرد که خانه را آتش میزنم و برایمان عجیب بود این حرفها. هرچه با او حرف میزدیم که بیا و جداشو، اما گوش نمیداد. حتی از او شکایتکردیم، اما دیگر جواب تلفنهایمان را هم نمیداد. هیچکس باورش نمیشد واقعا زن و زندگیاش را آتش بزند.»
مرگ ۳ نفر در آتش کینه داماد
یکی از برادران لیمو از او خواسته بود که برای زندگی به خانهاش بیاید، اما لیمو قبول نکرده و گفته بود با خواهرم شهین راحتتر هستم و برای همین به خانه خواهرش رفت تا کنار آنها باشد. درحالیکه لیمو فکر میکرد در خانه خواهرش امنیت دارد، اما در تمام مدت شوهرش نقشه مرگ او را میکشید. شب حادثه، داماد خانواده ۳ بچهاش را در خانه گذاشت و در را به رویشان قفل کرد. سپس با ظرفی که ۱۸ لیتر بنزین داشت، به طرف خانه خواهر همسرش حرکتکرد. ساعت از ۲ نیمهشب گذشته بود که مرد وارد ساختمان محل زندگی شهین شد. همسایهها از او پرسیدند آنجا چه میخواهد و او هم گفته بود از اعضای خانواده شهین است و زن و بچهاش در خانه او هستند و خوابیدهاند. همسایهها هم حرفش را باور کرده و اجازه داده بودند تا مرد کینهای وارد ساختمان شود. همه خواب بودند که مرد وارد خانه شد: «او در خانه را قفل کرد تا اگر کسی بیدار شد نتواند فرار کند و بعد به تمام قسمتهای خانه بنزین پاشید. تمام شیشههای خانه را هم شکست. بعد از بنزینپاشی فندک را کشید و یکدفعه همه جا گر گرفت. خود دامادمان هم در آتش سوخت، چون بنزین روی بدن او پاشیده بود. من سنندج سر کار بودم که با من تماسگرفتند و حادثه را اطلاع دادند. میگویند شدت انفجار آنقدر زیاد بود که انگار بمب منفجر شده بود.»
در این حادثه مرگبار ابتدا خود داماد براثر شدت آتشسوزی کشته شد. پس از آن، سروک کوچک جانباخت و ۲ ساعت بعد و درحالیکه اعضای خانواده مشغول خاکسپاری تن نحیف او بودند، مادرش شهین هم فوت شد و دیروز هم خالهاش از دنیا رفت.
نظر شما