سلام نو – سرویس بینالملل: روز گذشته سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، اولین سخنرانی عمومی خود پس از عملیات طوفان الاقصی را انجام داد؛ سخنرانی که شاید بتوان گفت مورد انتظار اکثر کسانی که از ایران یا برخی کشورهای عربی چشم به لبنان دوخته بودند نبود.
طیف گستردهای از هواداران سید حسن نصرالله در ایران منتظر بودند تا سید لب بُگشاید و از «فتح» سخن بگوید؛ فتحی که نام دیگر اعلام جنگ به اسرائیل و در نهایت آزاد سازی قدس بود. این انتظار چنان در سطح رسانهای تکرار و تشدید شده بود که تقریبا جو عمومی جامعه هم منتظر بود تا سیدحسن نصرالله بعد از بسم الله الرحمن الرحیم فرمان جنگ با اسرائیل را بدهد. چنین انتظاری به شکلی ضعیفتر در بخشی از جهان عرب هم به وجود آمده بود.
در طرف مقابل بخشی بدنه سیاسی و البته افکار عمومی رژیم صهیونیستی هم چنین انتظار- و شاید بشود گفت آرزویی!- را داشتند. سید حسن اعلان جنگ کند تا نه تنها فشار بر حماس و حزب الله افزوده شود، بلکه پای ایران هم به جنگ باز شده تا اسرائیل با یک بار هزینه دادن و البته کمک آمریکا چند کار را با هم انجام دهد.
دلایل مختصر اینکه چرا دبیرکل حزب الله به اسرائیل اعلام جنگ نکرد پیش از این مرور کردیم. اما برای درک بهتر سخنرانی بهتر سید حسن نصرالله باید شخصیت، جایگاه و نگاه دبیرکل حزبالله را بهتر شناخت.
سید حسن نصرالله؛ سیاستمدار و رهبر و نه جنگ سالار!
متاسفانه برخی سید حسن نصرالله را با جنگ سالاران اشتباه گرفتهاند. جنگ سالار کسی است که کنترل بخشی از زمین یک کشور و یک نیروی مسلح خودمختار را برعهده دارد و بر اساس منافع خود مثل آب خوردن به هر طرفی اعلان جنگ میکند؛ از حکومت مرکزی و دیگر گروهها تا یک دولت خارجی. سید حسن نصرالله چنین نیست؛ او دبیرکل یک گروه سیاسی و نظامی در چهارچوب دولت ملی لبنان است.
این جایگاه با رشد حزبالله رشد کرده و تقویت شده است و از این منظر سید حسن نصرالله به طور قطع بیش و پیش از آن که گامهای خود را بر اساس نفرت از رژیم صهیونیستی بردارد، بر اساس منافع ملی لبنان اقدام میکند. این پس زمینه و نگاه ملی سید حسن نصرالله بخشی از دلیل محبوبیت او و حزبالله در بین عموم مردم لبنان است.
جنگ برای منافع ملی، صلح و انسان، نه جنگ برای جنگ!
از منظر کلان سید حسن نصرالله یکی از رهبران جبهه مقاومت است؛ جبههای که متاثر از نگاه استراتژیک ایران است. در نگاه ایران همانقدر که مقاومت در برابر زورگویی مثل آمریکا محترم و به حق است، اقدام متجاوزانه و جنگ طلبانه محکوم است.
از طرف دیگر اگر قاسم سلیمانی، فرمانده شهید سپاه قدس، را توسعه دهنده اصلی این نگاه و موثرترین چهره بر رهبران مقاومت منطقه بدانیم به خاطر میآوریم که در چهارچوب مدل فکری سلیمانی هر گام عملی در میدان جنگ باید حساب شده باشد و دست آوردی ملموس در خود میدان یا روی میز دیپلماسی به ارمغان بیاورد.
به جز این صلح اولویت مدل فکری سلیمانی بود، آنچان که جواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، میگوید «هر طرح صلحی که پیگیری کرد حتما حاج قاسم مبدع آن بود، هم مشوق بود و هم پیگیری و هم کمک میکرد.» ظریف به طور مشخص به پرونده یمن اشاره میکند و میگوید: حاج قاسم واقعا دلش نمیخواست یک دقیقه بیش از ضرورت این جنگ ادامه یابد. همیشه به من میگفت یک راهی پیدا کنیم مردم کشته نشوند و تمام شود.
در دکترین جبههای که بیش از هر چیزی با حمایت معنوی و استراتژیک ایران شکل گرفت جنگ برای انسان، منافع ملی و در نهایت صلح است و نه تجاوز و زیاده خواهی.
در این جبهه متکثر و متفاوت باید اذعان کرد که حزبالله و سید حسن نصرالله نزدیکترین نگاه را به نگاه استراتژیک ایران و شخص حاج قاسم سلیمانی دارند.
با توجه به این نکته سید حسن نصرالله در سخنرانی دیروز خود به نکاتی مثل استقلال جبهه مقاومت، مشروعیت قانونی و عرفی دفاع فلسطین و پروپاگاندای اسرائیل تاکید کرد و برای بار چندم استقلال نیرویهای مختلف جبهه مقاومت را یادآور شد، استقلالی که به طور ضمنی متاثر از منافع ملی حوزه و فعالیت هر گروه است.
دبیرکل حزبالله به طور هوشمندانهای یک حربه اسرائیل را نیز خنثی کرد. مقامات ارشد اسرائیل و رسانههای اصلی غربی فضایی را به وجود آوردهاند که اگر حزبالله یک خط قرمز خاص و مشخص را رد کند به رژیم صهیونیستی اعلان جنگ کرده و پاسخی کوبینده دریافت میکند. این کار به نوعی برای تحت فشار گذاشتن حزبالله اجرا شد. اما سیدحسن نصرالله به سادگی گفت که حزبالله یک روز پس از عملیات حماس- یعنی روز ۸ اکتبر- وارد جنگ شده و تا کنون نیز ۵۴ شهید داده است و برای هر وضعیتی جدیدی آماده است. دبیرکل حزبالله با این کار خط قرمز پوشالی که اسمش«اعلان جنگ حزبالله به اسرائیل» بود را بیاثر کرد و ضمن آن با ظرافت اشاره کرد که تمام اقدامات حزبالله در چهارچوب تجاوز اسرائیل به مرزهای لبنان رخ داده است.
روزهای آینده چه پیش خواهد آمد؟
با این وضعیت روزهای آینده باید منتظر چه باشیم؟ واقعیت این است که پاسخ این سوال پیش از آن که در بیروت، ضاحیه، قاهره یا تهران و غزه باشد در تلآویو است! مسئول اول و آخر طوفان الاقصی رژیم جنایتکار صهیونیستی است.
اگر بیش از ۷۰ سال تجاوز پیوسته اسرائیل نبود، امروز اثری از جنگ نبود. اگر اسرائیل حداقل به مرزهای ۱۹۶۷ احترام میگذاشت، غزه را به بزرگترین زندان رو باز جهان تبدیل نمیکرد و کشتن فلسطینیها را به عنوان یک عادت روزانه انجام نمیداد امروز این حجم از خشم و نفرت در مردم فلسطین وجود نداشت و حماس نیز این همه سرباز آماده به جنگ در کنار خود نمیدید. آنهایی که غزه قبل از عملیات را دیدند گزارش دادهاند یکی از دلایل مهم حمله اخیر حماس فشار و خواست مردمی برای اقدامی علیه اسرائیل بود.
اگر رژیم تلآویو تصمیم بگیرد که تنها کمی عقلانیتر و سرسوزنی- و تنها سر سوزنی- انسانیتر رفتار کند میتوان حداقل انتظار آتش بسی پایدار داشت وگرنه هر آتش بسی هم که محقق شود باز هم «آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود» و فلسطینیها با حرف مصر و اردن یا ایران و حزبالله آرام نمیشوند.
نظر شما