به گزارش سلام نو به نقل از ایسنا، امروز بیست و ششم دی چهل و پنجمین سالروز دومین فرار محمدرضا پهلوی از ایران در سال ۱۳۵۷ است.
حاکمان انگلیسی که خود در نافرمانی و به قدرت رساندن قذاق تندخوی قاجار، میداندار بودند و طومار خاندان قاجار را به دست همین قذاق در هم پیچیدند و از قدرت ساقط کردند، با اطلاع از تمایل پهلوی پدر به مظاهر فرهنگ و صنعت آلمانها، غضب کرده و دیگ خشمشان چنان به جوش آمد که او را بعد از ۱۶ سال از سلطنت خلع و از ایران اخراج کردند.
آنان که همواره شرایط سیاسی و اجتماعی ایران را رصد و کنترل میکردند و از وفاداری دستنشاندههایشان در دربار پهلوی مطلع بودند به پشتوانه نظرات سیاسمداران و جاسوسان خود از یک سو و مجیزگوییها و پادرمیانیهای محمدعلی فروغی و برخی دیگر از دیوانیان پهلوی از دیگر سو محمدرضا را جایگزین پدرش کردند و خرابکاریهای ولیعهد جوان را جبران کردند.
«فرار» های محمدرضا پهلوی شهره عام و خاص است. او یک بار در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ تحت تاثیر آمریکاییها و انگلیسیها و برای بیخبر نشان دادن خودش و دربار از طرح کودتا از ایران فرار کرد و به بغداد و رم رفت و بار دیگر در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ سه روز بعد از موافقت با پیشنهاد علی امینی مبنی بر تشکیل شورای سلطنت و به خیال تضمین حفظ سلطنت از ایران گریخت.
محمدرضا که در دوران سلطنتش چند صباحی به شاه بزدل هم معروف بود، برای اولین بار بعد از غائله خونین و پر تنش تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی کشور را گرفتار هرج و مرج کرد و در آخر با بحرانهای اجتماعی و سیاسی که از زمستان ۱۳۲۹ تا مرداد ۱۳۳۲ به وجود آورد منابع نفت و گاز و ساختار سیاسی و اقتصادی کشور را دو دستی تقدیم آمریکاییها و انگلیسیها و دستنشاندگان صهیونیست و بهایی آنان کرد.
او بعد از عزل غیرقانونی دکتر محمد مصدق از صدارت و نصب سرلشکر فضلالله زاهدی مجری ایرانی پروژه تیپی آژاکس به شهر رامسر در شمال کشور رفت و از آنجا به بغداد و بعد به رم فرار کرد و در آخر با حمایت و پشتیبانی اربابان آمریکایی و انگلیسیش به ایران برگشت و خود را پیروزی معرکه دید.
۲۵ سال بعد اما خود را در اوج قله قاف دید و از خدمت مُلک و ملت رها. در آن سالها تا توانست به سان چاکری درمانده و بیعرضه انفال و بیتالمال ایرانیان را به شکم اربابانش ریخت. محمدرضا پهلوی نیز همچون پدرش به کلی از یابد برد که بر ملتی معتقد و دیندار حکومت میکند و نباید حریمها و حرمتها را بشکند و منابع خدادادی و درآمدهای نفتی مردم را به دریای طمع و حرص خود و اربابانش بریزد.
سقوط پشت هم کابینههای پهلوی در تابستان و پاییز ۱۳۵۷ اربابان آمریکایی و صهیونیستی پهلوی پسر را به این نتیجه رساند که خاندان پهلوی شوکت و شکوه دهههای گذشته را ندارند و این حقیقت آنان را شوکه و متاصل کرد چرا که مهره دیگری برای جایگزین کردن نداشتند.
جیمی کارتر رییسجمهور وقت آمریکا و مشاورانش به این جمعبندی رسیدند که نسخهای اورژانسی را به اجرا گذارند به همین دلیل با اعزام ژنرالهای ارتش آمریکا به ایران از فرماندهان و امرای ارتش شاهنشاهی حمایت کردند و شاپور بختیار را که چهرهای ملیگرا بود را مامور تشکیل آخرین کابینه پهلوی کردند.
محمدرضا پهلوی پنجم آبان ۱۳۵۷ از رادیو نطق کرد، مغموم و شکست خورده. شانزدهم دی هم شاپور بختیار را به عنوان نخستوزیر دعوت به همکاری کرد. هشت روز بعد از انتصاب بختیار، شورای سلطنت را در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۵۷ تشکیل داد و به امید برگشت به اریکه قدرت، در اولین جلسه شورا شرکت کرد و سه روز بعد ایران را با چشمانی اشکبار و حسرتی عمیق ترک کرد و دو سال بعد در مرداد ۱۳۵۹ بر اثر سرطان مرد.
ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه ظهر روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ خبر فرار شاه بییال و دم و اِشکم از رادیو سراسری ایران پخش شد. او همراه با فرح دیبا همسر سوم و سه فرزند از چهار فرزندش، مادرزنش و برخی امرای ارتش برای همیشه از ایران رفت.
عکس خروج محمدرضا پهلوی از ایران در صفحه اول روزنامههای کیهان و اطلاعات چاپ شد. این دو روزنامه حکومتی عصر پهلوی با تیتر درشت نوشتند: «شاه رفت».
روزنامه اطلاعات علاوه بر این تیتر با تیتری کوچکتر در صفحه اولش «مصر» را اولین مقصد شاه مخلوع و درمانده ایران معرفی کرد.
مقامات لشکری و کشوری و امرای ارتش، اعضای شورای سلطنت و شاپور بختیار و میلیونها بیننده تلویزیون، شاهد رفتن محمدرضای ۵۹ ساله از ایران بودند.
بوئینگ ۷۲۷ شهباز که خانواده پهلویها را از ایران خارج کرد متعلق به نیروی هوایی ارتش بود که خلبانش کسی نبود جز «محمدرضا پهلوی».
هواپیمای شهباز ساعتی بعد در فرودگاه آسوان مصر به زمین نشست و اتومبیلها، پهلویِ پسر را به محل اقامت محمد انور سادات رییسجمهور وقت مصر بردند و شاهِ مصر که زمانی فوزیه شاهدختش را به همسری او درآورده بود، از شاه مخلوع ایران استقبال و پذیرایی کرد.
اشک شوق
اگر چه خروج محمدرضا از ایران که بین مردم ایران «فرار» خوانده شد، آسمان غبار گرفته و سیاه ایران را شفاف و زیبا کرد اما موجب غبارآلود شدن آسمان کشورهای حامی و میزبانش شد. نحسی امواج منفی پهلویها به حدی مخرب بود که آمریکاییها کمتر از یک ماه او را در کشورشان پذیرفتند، آن هم به بهانه معالجه مرض لاعلاجش.
هر چند که خاکستر به جا مانده از محمدرضا پهلوی و خانوادهاش از آسمان دل میلیونها زن و مرد و پیر و جوان زدوده و پاک شد اما بنیانگذار فرزانه و حکیم ایران بازگرداندن لاشه سلطنت و شاهش به ایران و محاکمه در دادگاه صالحه را برای نشان دادن عاقبت پهلویها خواستار شد.
مردم شاد ایران با دستهای خالی مجسمههای شاه را در میدانهای شهر و دانشگاهها و مراکز دولتی شکستند و فرو ریختند. تعداد بیشتری از مردم سوار بر موتورسیکلت و ماشین با بوقهای ممتد و خاموش و روشن کردن نور موتور و ماشینهایشان در مقابل دوربینهای تلویزیونی و عکاسان خبرگزاریها و نشریات داخلی و خارجی برق چشمهای شادشان را به رخ جهانیان کشیدند.
عطر روحالله
رهبرِ در تبعید ایران، فرار محمدرضا پهلوی از ایران را طلیعۀ پیروزی ملت و سرلوحۀ سعادت و دست یافتن به آزادی و استقلال مردم ایران توصیف کرد و با تبریک به عموم مردم کشورمان چهار توصیه به آنان کردند.
ایشان در پیامشان به مردم گفتند: «شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملتهای مظلوم ثابت کردید که با فداکاری و استقامت میتوان بر مشکلات هر چه باشد غلبه کرد و به مقصد ـ هر چه دشوار باشد ـ رسید.
گر چه این ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جیب انباشته از ذخایر ملت از دست ما گریخت ولی به خواست خداوند متعال بزودی به محاکمه کشیده خواهد شد و انتقام مستضعفین از او گرفته خواهد شد؛ لکن قطع دست ستمکار از ادامه ظلم، به دست ستمدیدگان، فوری است.
او رفت و به همپیمان خود، اسرائیل ـ دشمن سرسخت اسلام و مسلمین ـ پیوست و جرایم و آشفتگیهایی را به جای گذاشت که ترمیم آن جز به تأیید خداوند متعال و همت همۀ طبقات ملت و فداکاری اقشار کاردان و روشنفکر میسر نخواهد شد.
اکنون در این طلوع فجر سعادت و پیروزی توجه عموم را به مطالبی جلب میکنم.
اول ـ بر جوانان غیور در سراسر کشور لازم است، برای حفظ نظم، با آن دسته از قوای انتظامی که اکنون به آغوش ملت بازگشتهاند با تمام نیرو همکاری کنند و با کمال قدرت و جدیت نگذارند که بدخواهان و منحرفین آشوب و ناامنی ایجاد نمایند.
دوم ـ به تظاهرات و شعارهای پر شور علیه رژیم سلطنتی و دولت غاصب ادامه دهند؛ و اگر منحرفین و مخالفین اسلام بخواهند اخلالی به وجود آورند و نظم را به هم زنند، از آنان جدا جلوگیری کنند. باید ملت بداند که هر انحرافی و هر شعاری که مخالف مسیر ملت است به دست عمال شاه مخلوع و عمال اجانب تحقق می یابد. من از جمیع اشخاصی که انحرافی داشتهاند و یا گرایش به بعضی از مکتبهای انحرافی داشتهاند تقاضا دارم که به آغوش اسلام، که ضامن سعادت آنان است، برگردند که ما آنان را برادرانه میپذیریم. در این موقع حساس که کشور جنگزدۀ ما بیش از هر زمانی به اتحاد و اتفاق احتیاج دارد باید سعی شود که از هر اختلافی احتراز شود.
سوم ـ دولت موقت برای تهیۀ مقدمات انتخابات مجلس مؤسسان بزودی معرفی میشود و به کار مشغول خواهد شد. وزارتخانهها موظفند که آنان را پذیرفته و با آنان همکاری صمیمانه کنند. اینجانب به صلاح وزرای غیرقانونی میدانم که برکناری خود را اعلام کنند و خود را در مسیر ملت قرار دهند.
چهارم ـ به جمیع نیروهای انتظامی و زمینی و هوایی و دریایی و صاحب منصبان و درجهداران ارتش و ژاندارمری و غیر آنان توصیه میکنم که دست از حمایت محمدرضا پهلوی ـ که مخلوع است و به کشور بر نمیگردد و در خارج نیز با نفرت مردم مواجه است ـ بردارند و به ملت بپیوندند؛ که صلاح دنیا و دین آنان در آن است.
اینجانب از همۀ طبقات خصوصا حضرات علمای اعلام در این مواقع حساس تشکر میکنم و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم و وحدت کلمه را برای همیشه، خصوصا تا برانداختن رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلام، امیدوارم.»
بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در پیام مکتوبی خود که در نوفل لوشاتو در اختیار صدها رادیو، تلویزیون، خبرگزاری و روزنامه اروپایی، آمریکایی و آسیایی گذاشته شد، بیان کردند: «خروج شاه از ایران اولین مرحلۀ پایان یافتن سلطۀ جنایت بار ۵۰ سالۀ رژیم پهلوی میباشد، که به دنبال مبارزات قهرمانانۀ ملت ایران صورت گرفته است. من این پیروزی مرحلهای را به ملت تبریک میگویم و بیانیهای خطاب به ملت صادر خواهم کرد. ما به زودی دولت موقت انتقالی را برای اجرای انتخابات مجلس مؤسسان و تصویب قانون اساسی جدید معرفی میکنیم. بازگشت من به ایران در اولین فرصت مناسب انجام خواهد شد.»
امام خمینی (ره) همچنین با چند رادیو و تلویزیون و خبرگزاری خارجی در نوفل لوشاتو گفتوگو کردند.
ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگار یکی از خبرگزاریهای خارجی که از ایشان درباره اولین اقدام سیاسی بعد از خروج شاه پرسید، پاسخ داد: «خروج شاه اولین مرحلۀ پیروزی ملت ماست و ما مشکلات زیادی در پیش داریم؛ و ملت ما باید بداند که مجرد رفتن شاه، پیروزی نیست بلکه طلیعۀ پیروزی است.
و البته این طلیعه را من به ملت ایران تبریک عرض می کنم. و باید توجه داشته باشند که همان طوری که طلیعۀ پیروزی است، طلیعۀ خلع سلطۀ اجانب است؛ و این تبریک، بیشتر از تبریک رفتن شاه است.
و ما الآن مسائل بسیار مشکل در پیش داریم و وارث یک مملکت از هم پاشیدهای هستیم که این خرابیها در ظرف ۵۰ سال سلطنت پهلوی و بیشتر از ۳۰ سال سلطنت محمدرضا خان به وجود آمده است که ما باید برای ترمیم آن با همت جمیع طبقات ملت قیام کنیم.»
امام(ره) ادامه دادند: «اولین قدمی که ما باید برداریم ترمیم این خرابیهایی است که به وسیلۀ شاه که از عمال خارجی بود حاصل شده است و این میسر نیست الا به کمک کردن جمیع طبقات. من از جمیع طبقات ملت با کمال تواضع تقاضا دارم که در این مشروع اسلامی و در این مشروع ملی همه با هم کمک کنند، همه دست به دست هم بدهند، اختلافات حزبی و مسلکی را کنار بگذارند، اختلافات قدیمی و جدیدی را کنار بگذارند، اختلافاتی که مربوط به احزاب است کنار بگذارند و همه با هم ـ با صدای واحد، با یَدِ واحد ـ قیام کنند؛ قیام به امر مهمی که نجات دادن کشور است، نجات دادن این کشتی متزلزل است.
من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ملت ما را بیشتر از این هوشیار و بیدار کند. من از ملت میخواهم که خودشان مواظب نظم مملکت باشند و جوانان غیور ما کنترل شهرستانها و دهات و قرا را به دست گیرند و نگذارند کسانی که آشوب طلبند در این قرا و قصبات و شهرستانها ـ خدای نخواسته ـ دست به خرابکاری بزنند.
من اخطار میکنم به آن اشخاصی که شلوغ میکنند و تبلیغات سوء در این زمینهها میکنند و میخواهند با فرصتطلبی آشوب به پا کنند و بر ضد ملت ایران یک تبلیغاتی بکنند و بر نفع اشخاص خارج و دولتهای ابرقدرت یک کارهایی بکنند، من اخطار به آنها میکنم که اگر یک همچه کاری بکنند سرنوشت سختی خواهند داشت و مجازات بزرگی خواهند داشت ولی اگر چنانچه توبه کنند، خداوند تبارک و تعالی توبۀ همه را قبول می کند؛ و باید اینها برگردند به آغوش ملت و ملت آنها را خواهند پذیرفت.»
رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به پرسش دیگری که پرسید آیا حضرت آیتالله تصور نمیفرمایند که اگر با دولت بختیار همکاری نفرمایند احتمال یک دیکتاتوری نظامی و خونریزیهای جدید خواهد بود، بیان کردند: «دیکتاتوری نظامی وقتش گذشت. اگر چنانچه کسی دست به دیکتاتوری یا کودتای نظامی بزند خواهد فهمید که موفق به هیچ چیز نخواهد شد و برای خودش و برای کسانی که مربوط به خودش است ذلت بار خواهد آورد.
باید همۀ اشخاصی که میخواهند در ایران برای منفعتطلبی دست به اعمال ضد مردمی بزنند، باید همه بدانند که وقت اینها گذشته است. ملت ایران دیگر آن ملت سابق نیست و تبلیغات سوء اثر خود را از دست داده است. باید ملت راه خودش را ادامه دهد تا به آنچه که میخواهد برسد و آن قطع دیکتاتوری است و ایجاد یک مملکت آزاد، که همۀ طبقات و اقشارش آزاد باشند و یک مملکت مستقل که هیچ قدرتی درآن نتواند دخالت بکند. ان شاءالله در آیندۀ بسیار نزدیک این آرزو تحقق پیدا میکند و ما دولت را به همین زودی معرفی خواهیم کرد.»
منابع:
صحیفه امام، جلد ۵. ص۴۸۱ تا ۴۸۷
دزموند هارنی، روحانی و شاه، ترجمه کاوه باسمنجی و کاووس باسمنجی، تهران، انتشارات کتابسرا، ۱۳۷۷، صص ۱۵۱- ۱۵۲
عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، ۱۳۶۸، ص ۳۰۶
سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴، ص ۷۲۴
نظر شما