سلام نو – سرویس گردشگری: بیشتر ما سلسله هخامنشی و عموم تاریخ ایران باستان را با کوروش ، بنیانگذار هخامنشیها میشناسیم، اما ایران باستان و دودمان هخامنشی شاه کم نداشته است. یکی از مهمترین این شاهان داریوش بزرگ یا داریوش اول است.
اگر داریوش هخامنشی نبود شاید امپراطوری هخامنشی برای بیش از دو قرن فرمانروای ایران نبود و ما امروز حتی نام چندانی نیز از کوروش در دست نداشتیم. داریوش بود که ایران آشفته را سامان داد و پایههای امپراطوری را چنان محکم کرد که نه تنها شاهان بعدی، بلکه سلسلههای بعد نیز از مزایای این استحکام بهرهمند شدند.
تبارنامه داریوش بزرگ؛ مردی عموزاده کوروش بزرگ
آن طور که خود داریوش میگوید فرزند ویشتاسپ ساتراپ یا همان فرماندار هخامنشی بخشهای پارت، هیرکانی، باختر و پارس است. ویشتاسپ پسر آرشام، عضوی از خاندان سلطنتی پارسیان هخامنشی بود. او در دوران کمبوجیه و احتمالاً در دوران کوروش بزرگ نیز ساتراپ پارس بود. وی کوروش بزرگ را در سفرش علیه ماساگتها همراهی کرد. با این حال، او را دوباره به پارس فرستادند تا مراقب پسر بزرگ خود، داریوش، که کوروش پس از یک خواب، مظنون به خیانت او بود، باشد.
نام ویشتاسپ در کتیبههای موجود در تخت جمشید و در سنگنوشته بیستون وجود دارد، جایی که نسب کامل داریوش بزرگ آورده شدهاست:
داریوش شاه بزرگ میگوید: پدر من ویشتاسپ است. پدر ویشتاسپ آرشام بود. پدر آرشام آریارمنه بود. پدر آریارمنه چیشپیش بود. پدر چیشپیش هخامنش بود. پادشاه داریوش میگوید: به همین دلیل ما را هخامنشی مینامند. از دوران باستان ما نجیب بودهایم؛ از دوران باستان سلسله ما سلطنتی بودهاست. پادشاه داریوش میگوید: هشت تن از سلسله من قبل از من پادشاه بودند. من نهم هستم، نه نفر پشت سر هم ما پادشاه بودهایم.
در واقع داریوش عموزاده کمبوجیه پسر کوروش است و برآمده از شاخه دیگر خاندان سلطنتی هخامنشی. همین جایگاه به او اجازه میدهد تا پس از مرگ کمبوجیه کودتایی را طراحی کند و برادر کمبوجیه بردیا یا مُغی که شبیه او بود را بکشد و خود بر تخت شاهی نشیند.
داریوش و هفت همقسم؛ کودتایی برای قدرت گرفتن
هرودوت میگوید که هفت تن از اشراف و نجبای پارس به نامهای اتانس، آسپاتینس، گبریاس (گوبریا)، اینتافرنس، مگابیزوس (مگابیز)، هیدارنس و داریوش پسر ویشتاسپ بعد از اینکه متوجه شدند همگان فریب گئومات مغ یا همان بردیای دروغین خوردهاند، درصدد قتل او و دیگر مغها برآمدند و در سال ۵۲۱ پیش از میلاد گئومات را کشتند و به داریوش بزرگ به پادشاهی رسید.
برخی از دانشمندان مدرن، برای نمونه آلبرت اومستد آشورشناس آمریکایی عقیده دارند مردی که بر کمبوجیه شورید بردیای واقعی و وارث حقیقی سلطنت کوروش کبیر بود که داریوش او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا کودتای خود را موجه جلوه دهد.
اومستد مینویسد، داریوش پس از پادشاهی با پارمیس دختر بردیا ازدواج کرد تا به جایگاه خود، وجاهت قانونی ببخشد، این نشان میدهد که او بردیای راستین را کشته است و دخترش هم بخشی از غنیمت کودتا است. شورش گسترده در استانها یا همان ساتراپهای هخامنشی هم میتواند نشانی از این باشد داریوش واقعا شاه بر حق را کشته است.
آغاز پادشاهی داریوش بزرگ در مهر ماه
بنا بر ادعای برخی محققان داریوش هخامنشی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد در ۱۶ مهر تاج گذاری کرد و به صورت رسمی شاه ایران شد.
سورنا فیروزی، کارشناس ارشد باستانشناسی با اشاره به این مسئله در اَمُرداد مینویسد: پیرو گزارش بیستون ما روزها و ماهها و سال برخی رخدادهای انجام گرفته به دست او را در سه نسخهی پارسی، ایلامی و نوبابلی در دست داریم. برای نمونه میدانیم که در دی ماه یا خوردادماه در کدامین نبرد پیروز شده است.
پیرو گزارش بیستون، او در روز دهم ماه بَگَ یادیش، با همراهی شش یار خود، گئومات را در دژش در ماد کنار زد. در نسخهی پارسی، او چنین آورده که پس از کنار زدن مغ، شاه شده. در نسخه ایلامی از همین کتیبه نیز آورده که «مغ را کنار زده و در سرزمین شاه است» سپس پیرو گزارش هرودوت پنج روز پس از این رخداد، نشست هفت تن رخ میدهد. اوتانَ پسر ثوخرا، برای نخستین بار در تاریخ به شیوهی نظریه پردازانه و ۱۲ سال پیش از دموکراسی آتن و ۱۳ سال پیش از جمهوری شدن روم از همراهان میخواهد که شهریاری مردمی برپا شود و رای، پایهی کارها شود. سرانجام در نشست همه به جز اوتان و مگابیز به این برداشت رسیدند که شهریاری ادامه یابد و بامداد فردای آن روز، داریوش در پی یک پیکار، شهریار میشود (همان، ۸۶-۸۴) ؛ ۱۶ مهر سال ۵۲۲ پیش از میلاد. به این رخداد، در گزارشهای بایگانی رسمی خود امپراتوری نیز اشاره شده که شرح آن از سوی کتسیاس آورده و در خلاصه فوتیوس دیده میشود.
داریوش؛ مردی که شورشها سرکوب کرد
پس از آغاز پادشاهی داریوش، کلیه استانها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره میخواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند.
این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سر برنمیداشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمدهای بود که داریوش را در دفع شورشها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیانها، موجب دغدغه خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاشها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیلهای تلقی میکرد که میتوانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند.
کتیبه بیستون که گزارش این جنگهای تمامنشدنی است، نشان میدهد که توانایی او در تأمین نظم و امنیت شاهنشاهی، به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بیانقطاع، به دست آمدهاست. ساتراپهایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازهای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند.
با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلالجوی، به ناخرسندی مردم انجامیده بود و مردم استانها، بهانه برای شورش بهدست میآوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانوادههای بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار دادهبود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاوندی نسبی یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، همپیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقهمند بمانند.
داریوش بزرگ؛ پادشاهی خلاق و مبتکر
علی رغم این اما و اگرها در شیوه به سلطنت رسیدن داریوش و این حجم از کشتار و خونریزی بنظر میرسد که داریوش در ادامه سلطنت ۳۶ ساله خود نتنها بسیار موفق بوده بلکه دست به ابداعات بسیاری نیز زد که تاریخ ایران را دگرگون کرد.
راه شاهی؛ شاهراه دنیای باستان و راز ثروت و قدرت امپراطوری
راه شاهی به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی ساخته شد. این شاهراه دارای دو شاخه بوده یکی از پاسارگاد (پایتخت هخامنشیان) و دیگری از هگمتانه (پایتخت تابستانی آنها) که در نزدیکی شوش به هم میپیوستند و سپس راه به سوی میانرودان و غرب آناتولی ادامه مییافت. این جاده اولین جاده بینالمللی جهان و مدرنترین و امنترین جاده جهان در دوران خود بود.
راه شاهی ۲۶۹۹ کیلومتر درازا داشت و حدوداً هر ۲۴ کیلومتر دارای یک توقفگاه بود که ۱۱۱ ایستگاه میشد.
داریوش؛ شاهی که مینویسد
شاید خط و سنگ نبشهها در مفهوم خاص خود چیزی نباشد که به چشم بیاید و اینگونه عنوان شود که هر پادشاهی بدنبال ثبت اعمال خود بوده است. اما خط و زبان میتواند نزدیکترین یافته ما به ذهنیات هر کسی باشد. بخش مهمی از آنچه از هخامنشیها میدانیم به لطف کتیبههایی است که از داریوش به جا مانده است.
دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی در توضیح این مسئله مینویسد: به بیستون نگاه کنید: سنگ نبشتهای به طول ۲۲ متر و ارتفاع ۷ متر و ۸۰ سانتیمتر. یک شاهکار عظیم سنگی مرکب از تصویر و نوشته که در دوران باستان شاهکاری کمنظیر حساب میشده است.
در این کتیبه که بنا بر نقل مشهور بزرگترین سنگ نبشتهی جهان است داستان چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش و نبردهای او برای تثبیت این سلطنت به زبانهای اکدی، عیلامی و پارسی باستان و به خط میخی ثبت شده است. این تنوع خط نشان از اهمیت داریوش به ثبت وقایع دارد.
مجسمهای از داریوش بزرگ در ایران باستان موجود است. روی ردای این مجسمه کتیبهای به چهار زبان نوشته شده است.
در سمت راست به زبانهای فارسی باستان، ایلامی و بابلی و در سمت چپ به هیروگلیف مصری. همچنین در پشت و روبروی پایه نقش هپی خدای نیل و در سطوح کناری آن نام ساتراپهای مختلف ایران به خط هیروگلیف و هر یک در داخل قاب یا کارتوش ترسیم شده است.
داریوش؛ شاه سازههای عظیم
داریوش سنگ بنای اصلی تخت جمشید را گذاشت و او بود که بنایی چنین عظیم را ترسیم کرد. او بود که راه شاهی را به عنوان یک شاهراه ساخت.
به نوشته دکتر عبدالناصر مقدسی او در مصر کانالی بین نیل و دریای سرخ ایجاد کرد تا مصر را به ایران متصل نماید. این کانال در سی کیلومتری کانال سوئز فعلی قرار دارد. او در یکی از سنگ نوشتههای مربوط به این کانال از دستور خود برای حفر آن بمنظور عبور کشتی از مصر به ایران سخن میگوید. میتوان هدف از حفر این کانال را همسو با احداث همان راه شاهی برای ایجاد مسیرهای جدید جهت ارتباط مناطق مختلف پادشاهی با یکدیگر دید.
بازطراحی نظامی امپراطوری؛ خالق لشکر جاویدان
برای اینکه نیروی نظامی به قدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد، داریوش لشکری ترتیب داده بود که موسوم به لشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه از تعداد آنها نمیکاست و فوراً جاهای خالی را پر میکرد. تعداد این لشکر ده هزار نفر بود.
اسم لشکر جاویدان را یونانیها به این سپاه دادند. یونانیان از این جهت آنان را «جاویدان» میخواندند که برخلاف روال معمول در جهان باستان، این لشکر، یک سپاه بود. به دلیل نبود منابع کافی، نام واقعی (اسپاد) این بخش از نیروهای ارتش شاهنشاهی هخامنشی به دست ما نرسیدهاست.
گروه هزار نفریِ نخست، یعنی هنگی که نیزههایش به انار زرین ختم میشد، «هنگ محافظان» بود. اینها همه پارسی بودند و بسیار مشهور و هراسانگیز. محافظت از شاهنشاه به هنگ محافظ سپرده شده بود و از این رو به هنگام نبرد، درست در جلو و کنار فرمانروا قرار میگرفتند. به هنگام بار در دربار نیز افراد این گارد نزدیکتر از دیگر سپاهیان به شاه میایستادند؛ چون پاسداری از شاه وظیفه اصلی آنها بود، فقط هنگی که قبضه نیزههایشان زرین بود مجهز به سپر بودند. در عوض باید از تیر و کمان و ترکش صرف نظر میکردند، اما دشنه کوتاه ایلامی داشتند.
ضرب پول واحد
ارتباط اقتصادی دائم بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی مینمود. سکههای طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، به سکه دریک موسوم بود. در تاریخ جهان، لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی در تاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکه متعلق به ایران بهوجود آمد.
مرگ شاه بزرگ
داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، پس از یک دوره یکماهه بیماری وفات یافت. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس، نزدیک شیراز است. سر در آرامگاه داریوش همچون دیگر آرامگاهها به شکل چلیپایی بزرگ به بلندای ۲۲ متر و پهنای ۱۱ متر کنده شدهاست. در بخش بالایی نقش برجستهای وجود دارد که در اصل نقاشی شده بودهاست و شاه را در حالت ایستاده بر جایگاهی نشان میدهد که دو ردیف از نمایندگان سی قوم که هویتشان در کتیبهای سه زبانه یاد شدهاست، آن را نگه داشتهاند. وصیتی از زبان داریوش که آخرین آرزویش هم فقط آن بود، بر کتیبه آرامگاه او حک شدهاست:
اهورامزدا این کشور را از لشکر دشمن، از خشکسالی و از دروغ پاس دارد.
نظر شما