به گزارش سلام نو، دوران بازی استاین تقریبا خالی از ماجرای بزرگی بود. او به عنوان یک هافبک وسط در بلانتایر ویکتوریا به کار خود آغاز کرد و بعد در ۱۹۴۲ به آلبیون راورز رفت و سپس راهی باشگاه ولزی لیانلی شد. در ۱۹۵۴ به سلتیک پیوست و به آنها برای رسیدن به دوگانه لیگ و جام حذفی، کمک شایانی کرد تا اینکه مصدومیتی از ناحیه آشیل پا مجبورش کرد دو سال بعد تماما بازنشسته شده و هدایت تیم دوم باشگاه سلتیک را به عهده بگیرد.
استاین مهارت قابل تحسینی در سرمربیگری نشان داد و با اینکه آرزوی نهایی اش رسیدن به سرمربیگری تیم اول باشگاه بود، در نهایت پس از جلسه ای که با رئیس وقت باشگاه یعنی رابرت کلی داشت، امیدهایش نقش برآب شد: کاتولیک نبودم و برای همین کلی گفت تا نهایت جایی که در سلتیک می شد، رفته ام.
این ها صحبت هایی بود که استاین بعدها مطرح کرد. جیمی کانوی، یکی از بازیکنان وقت تیم رزروهای باشگاه، بعدا در این باره صحبت کرد: رئیس به او گفته بود نمی تواند به خاطر عقاید مذهبی اش، به جایگاه بالاتری در باشگاه برسد. واقعا ناراحت بود و اشک هایش خشک نمی شد. خیلی خیلی خیلی غمگین شده بود، چون عاشق باشگاه بود.
استاین بلافاصله باشگاه را ترک کرد و هدایت دانفرملاین اتلتیک بحران زده را به عهده گرفت که توانست سرنوشت شان را تغییر دهد. او نه تنها آنها را در لیگ نگه داشت، بلکه به همراه شان قهرمان لیگ کاپ اسکاتلند هم شد؛ مساله طعنه آمیز داستان آنجا بود که از بین آن همه تیم اسکاتلندی، استاین در فینال با عبور از سلتیک، قهرمانی را بدست آورده بود.
بعد از حضوری کوتاه در هیبرنیان، استاین تماسی از روسای سابقش در سلتیک دریافت کرد که فکر نمی کرد هیچ وقت اتفاق بیفتد. آنها الان حاضر بودند جایگاه سرمربی تیم که او در رویاهایش به دنبالش بود را به او تقدیم کنند و شرایط پس از آن قرار نبود هیچ گاه مثل سابق شود.
در فصل اول حضورش در آنجا، سلتیک را به فینال لیگ کاپ رساند و این بار تیم سابقش دانفرملاین را شکست داد تا راه راه پوشان را به اولین جام پس از زمانی که او به عنوان بازیکن آنجا حضور داشت، برساند.
فصل بعد، سلتیک توانست بعد از ۱۲ سال، به قهرمانی لیگ برسد و در فینال لیگ کاپ هم رنجرز را مغلوب کند. علاوه بر این، آنها تا نیمه نهایی جام در جام باشگاه های اروپا هم رسیدند که در نهایت توسط لیورپول از دور رقابت ها کنار رفتند.
با این حال، مهم ترین دستاورد استاین تا ۲۵ می ۱۹۶۷، کسب نشده بود؛ جایی که او و شاگردانش توانستند در لیسبون و با غلبه بر اینترمیلان، به قهرمانی جام باشگاه های اروپا برسند. این دستاورد تا آن روز، بزرگترین افتخاری بود که سلتیک به آن دست پیدا کرده بود و همین امروز هم خیلی دور از دسترس باشگاه اسکاتلندی به نظر می رسد. از آن روز به بعد، بازیکنان سلتیک به عنوان شیرهای لیسبون شناخته می شوند.
توفیق در لیسبون فصل فوق العاده سلتیک را تکمیل کرد. آنها تمام جام های ممکن در آن فصل شامل لیگ اسکاتلند، جام حذفی، لیگ کاپ، گلاسکو کاپ و البته جام باشگاه های اروپا را بردند. در ۱۳ سالی که استاین در سلتیک بود، آنها ۱۰ قهرمانی لیگ، ۸ کاپ جام حذفی، ۶ لیگ کاپ کسب کردند و در ۱۹۷۰ هم دوباره به فینال جام باشگاه های اروپا رسیدند، اما توسط فاینورد مغلوب شدند.
استاین در ۱۹۷۸ از سرمربیگری سلتیک کنار کشید و شخصا بیلی مک نیل، کاپیتان وقت شیرهای لیسبون، را به عنوان جانشینش انتخاب کرد. در بازی بزرگداشت بیلی مک نیل، در میانه زمین پارک هد، جاک استاین گفت امشب برای بیلی است. اما بیل صدا را می شنوی؟ صدایی که مردم آن را فریاد می زنند: شنک-لی، شنک-لی، شنک-لی. بیل گفت بله، می شنوم. هیچوقت در رویایم هم این را نمی دیدم. پنجاه سال پیش به عنوان بچه ای مدرسه ای به اینجا می آمدم و حالا همینجا دوران خود را تمام می کنم. به عنوان آخرین خاطره. هرگز رویای چنین شبی را هم نداشتم جان. جاک استاین، دست بیل شنکلی را گرفت و فشار داد. به بیل خیره شده بود. در میانه زمین ایستاده بودند. بعد به آرامی گفت: می دانی که هیچوقت چیزهایی که می گویی را باور نکرده ام بیل؟ نه حتی یک کلمه از چیزهایی که به من گفته ای. چیزهایی که در مورد بازیکنان یا باشگاه لیورپول گفته ای. اگر آن اندازه که می گفتی خوب بودند، آن ها برنده لیگ قهرمانان می شدند. آنطور که تو تعریف می کردی احتمالا باید رایدر کاپ، مسابقه قایق رانی و اسب دوانی را هم برنده می شدند.
بیل گفت و می توانستند برنده شوند اگر (مسئولان) میگذاشتند که من هم در تیم باشم. اما آن ها می توانند. باور کن. استاین سرش را تکان داد و گفت: ترجیح می دهم باور نکنم. حتی باور نمی کنم که بازنشست شده باشی بیل. هنوز نتوانسته ام این موضوع را هضم کنم. باور نمی کنم که اینگونه همه چیز را بگذاری و بروی. از فوتبال کنار بروی. از این بازیکنان و هواداران. باورت نمی کنم بیل. مردانی مانند ما بازنشست نمی شوند. ما آنقدر ادامه می دهیم تا کنار زمین بمیریم بیل. ما چنین آدم هایی هستیم. تو از جنس چنین مردانی هستی بیل.
بیل گفت نه این در مورد من صدق نمی کند. بیل دست جاک را رها کرد و در حالی که سرش را تکان می داد، به سوی بیل مک نیل رفت. بیل گفت: هرچه که از این بازی به دست بیاوری، آن را صادقانه به دست آورده ای پسر. پس از امشب لذت ببر چون شایسته آن هستی. چون انسان صادقی هستی.
استاین در ادامه دوره کوتاهی در لیدزیونایتد گذراند و بعد از جام جهانی ۱۹۷۸، هدایت تیم ملی اسکاتلند را به عهده گرفت. توانست تیمش را به عنوان سرگروه و تنها با یک باخت، راهی جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا بکند، ولی هر چند غم انگیز باشد، این تنها دفعه ای بود استاین یک تیم را در تورنمنتی بزرگ سرمربیگری کرد.
در ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۵ درجریان بازی های مقدماتی جام جهانی ۱۹۸۶ در مکزیک، اسکاتلند برای کسب مجوز صعود، تنها به یک تساوی مقابل ولز نیاز داشت، استاین یک حمله قلبی شدید داشت و با وجود تلاش های کادر پزشکی، تنها ۳۰ دقیقه بعد از بازی در رختکن در ۶۲ سالگی، فوت کرد. اسکاتلند هم البته در نهایت به یک امتیازش رسید تا مسافر مکزیک شود.
جاک استاین طی ۱۳ سال حضورش در سلتیک، ۲۵ کاپ کسب کرد تا نام خود را به عنوان یکی از بهترین سرمربیان تاریخ بریتانیا، در تاریخ حک کرده باشد و راه را برای دیگر سرمربیان بریتانیایی مثل مت بازبی، باب پیزلی، برایان کلاف، جو فیگان و الکس فرگوسن برای رسیدن به توفیقات اروپایی باز کرده باشد.
در مارس ۲۰۱۱، مجسمه ای از جاک استاین در بیرون از سلتیک پارک و در کنار بزرگان دیگر باشگاه محبوبش مثل جیمی جان استون و برادر والفرید، موسس باشگاه، رونمایی شد تا از خدمات مردی که سلتیک را بربام اروپا نشانده بود، تقدیر شود؛ این اتفاق ۴۶ سال بعد از تماس تلفنی مدیران باشگاه با استاین انجام شد که قرار نبود هیچ وقت صورت بگیرد!
نظر شما