به گزارش سلام نو به نقل از خبرآنلاین، خاکسترنشینان در خردادماه هر سال گرد هم جمع میشوند و طی مراسمی که با رقص و پایکوبی همراه است در محلی موسوم به «زنگ زرد» با کارد قسمتی از موهای بلند سر و ریش خود را میبرند و سپس آنها را در لیفهی شلوار خود قرار میدهند. خاکسترنشینان از خوردن گوشت اجتناب میکنند و رایجترین غذای آنها نان و خاکستر است.
در بهمن ۱۳۵۰ خبرنگار روزنامهی اطلاعات در اصفهان گزارشی از یک فرقهی عجیب در روستای «جرقویه« منتشر کرد؛ فرقهی «خاکسترنشینان» که در آن تاریخ ۷۰ نفر عضو در آن منطقه و به طور کل ۹۰۰ عضو در سراسر ایران داشت. خاکسترنشینان نان را در خاکستر میزدند و میخوردند و بهره بردن از زندگی دنیوی را گناه کبیره میشمردند. گزارش یادشده که ۲۸ بهمن ۱۳۵۰ در صفحهی ۲۸ روزنامهی اطلاعات منتشر شد به این شرح بود:
از جرقویه تا حسینآباد را با زحمت فراوان پشت سر میگذاریم. «حسینآباد» در حاشیهی کویر نمک قرار دارد و همانقدر که تابستانهای گرم و خشک دارد زمستانهایش از سرمای کشنده لبریز است. گروه سهنفری ما یک روز بیابانگردی میکند تا رهبر گروه خاکسترنشینان را در حالی که در سرمای ۱۵ درجه زیر صفر لخت و برهنه در اجاق دودزده و انباشته از خاکستری خوابیده است پیدا میکنند. کدخدای جرقویه قبلا به ما گفته است که خاکسترنشینان هرگز نامی برای خود انتخاب نمیکنند و «اجاقیان» یا «شیخ قاصد» نامی است که مردم محل برای رهبر خاکسترنشینان انتخاب کردهاند.
نخستین عکسالعمل رهبر خاکسترنشیینان در برابر ما میهنانان تازهوارد پرخاش به مزاحمتی است که برای او به وجود آوردهایم.
شیخ قاصد که ۸۵ سال عمر دارد به شرطی حاضر به گفتوگو با ما میشود که در ترویج آئین خاکسترنشینی با او همکاری کنیم. وی برادر ۶۰ سالهای دارد که سمت معاون رهبر گروه خاکسترنشینان را دارد و هنگام دیدار ما از شیخ قاصد برای ترویج آئین خاکسترنشینی به روستاهای دیگر رفته بود.
شیخ قاصد مردی که در سرمای ۱۵ درجه زیر صفر لخت و عور در یک اجاق دودزده نشسته است، در حالی که سعی میکند لباس بپوشد میگوید: «برای خاکسترنشینان آسایش و راحتی در ردیف گناهان بزرگ است. خاکسترنشینها عقیده دارند زندگی توام با لذت برای مردم دنیاپرست است، بشر باید در این دنیا زجر بکشد تا در آن دنیا رستگار گردد. ما هرگز زیر سقف زندگی نمیکنیم. بالاپوش ما آسمان است.»
شیخ قاصد برای اثبات گفتههای خود مثال میآورد و میگوید:
- همین چند شب، وقتی سرما ۱۶ درجه زیر صفر بود من در این اجاق خوابیدم صبح که از خواب بلند شدم بیشتر از ۲۰ سانتیمتر برف روی من نشسته بود. فکر میکنید عکسالعمل من چه بود؟ هیچ، بلند شدم خودم را تکان دادم و لباسهایم را پوشیدم. آیا شما میتوانید؟
شیخ قاصد از آب و نان روستا استفاده نمیکند. برای خاکسترنشینها تنها آب و نانی خوردنی است که از روستایی صاحب یک بقعهی مذهبی به حسینآباد آورده باشند.
خاکسترنشینان همیشه با خود کیسههای کوچکی از خاکستر را حمل میکنند و عقیده دارند حمل خاکستر آنها را از گزند جانواران محفوظ نگاه میدارد.
گیسو در لیفهی تنبان
خاکسترنشینان در خردادماه هر سال گرد هم جمع میشوند و طی مراسمی که با رقص و پایکوبی همراه است در محلی موسوم به «زنگ زرد» با کارد قسمتی از موهای بلند سر و ریش خود را میبرند و سپس آنها را در لیفهی شلوار خود قرار میدهند. خاکسترنشینان از خوردن گوشت اجتناب میکنند و رایجترین غذای آنها نان و خاکستر است. قطعهای نان در دست میگیرند، روی آن خاکستر میریزند سپس همانند لذیذترین خوراکها نوش جان میکنند.
شیخ قاصد میگوید: «ما از نسلی هستیم که در زمان شاه عباس صفوی خاکسترنشینی را آئین خود ساختند. لیکن ما اینک آماده میشویم تا بار دیگر به گسترش مرام و مسلک خود بپردازیم در حال حاضر ۷۰ نفر خاکسترنشین در جرقویه هستند و بیش از ۹۰۰ نفر دیگر در نقاط مختلف ایران زندگی میکنند.»
اجاقهایی که معمولا محل اقامت خاکسترنشینان است، به اندازای است که به زحمت یک نفر میتواند در آن استراحت کند. هنگام ساختن اجاقها ابتدا یک خروار چوب و یا خار صحرایی را در اجاق میسوزانند و بعد روی خاکستر آنها زندگی تازهی خود را شروع میکنند.
نظر شما