به گزارش سلام نو، بسیاری از رسانه ها گزارشاتی عجیب از گروگانگیری ۲۹ماهه اعضای یک خانواده نه نفره و مرگ یک نفر از گروگانها توسط تبهکارانی سابقه دار و حرفه ای در یکی از محلات معروف رشت و سرقت و انتقال اموال منقول و غیرمنقول گروگانها را منتشر کرده اند.
ماجرای گروگانگیری دردناک از منظر شکل، حجم نفرات،مدت گروگانگیری و جنس تبهکاران قابل تامل و بسیار غم انگیز است. تا آنجا که میدانستیم گروگانگیری های طولانی مدت معمولا در ساختمانهایی متروکه یا کوره دهاتهای خالی از سکنه انجام میشد نه مرکز استان و در ساختمانی شیک و مزین به نام قائم عج!
لازم می نماید این حادثه به طور ویژه و از زوایای مختلف جامعه شناختی، امنیتی و فرهنگی بررسی شود، اما به نظر میرسد نخست باید به باگ های امنیتی منجر به این اتفاق نگریسته شود، ما را چه شده که در این وانفسای اقتصادی در ازای تاسیس چندین نهاد و تشکیلات پرهزینه امنیتی _وزارت اطلاعات، پلیس اطلاعات و امنیت، کلانتری ها، سپاه استانها و شهرستانها و پایگاههای بسیج محلات و..._ باز هم شاهد گستاخی اینچنینی باندهای تبهکار و وقوع اتفاقاتی چنین تلخ آنهم در مرکز شهر هستیم؟
ما را امید به پاسخگویی مقامات رده بالای امنیتی نیست اما خوب است که حداقل پایگاه های بسیج محله های منظریه، یخسازی و حافظ آباد رشت پاسخ دهند که در سه سال گذشته مشغول چه کارهای مهمتری در کوچه پس کوچه های حوزه استحفاظی خود بودند که به تردد آزاد گروگانگیران آنهم درست در بیخ گوششان مشکوک نشدند؟ چرا حراست و مسئولان آموزش و پرورش گیلان به جای حذف دانش آموز خانواده گروگان گرفته شده از سامانه آموزشی، غیبت طولانی دانش آموز را به پلیس و دادستانی اطلاع ندادند؟ حلقه ی مخبرین محلی وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و اطلاعات نیروی انتظامی در طی این سه سال کجا بودند؟
شروع گروگانگیری به کمی قبل از جنبش #زن_زندگی_آزادی بر میگردد، به همان دورانی که حواس نهادهای امنیتی عوض باندهای تبهکاری و مفسدان اقتصادی روی تار موی دختران سرزمینمان قفل شد، مسئولین فعلی پلیس اطلاعات و امنیت و اداره اطلاعات رشت را نمیشناسم اما شناختی مکفی از اخلاقیات خاص مسئول اخیر اطلاعات سپاه رشت دارم، همو را که دو سال پیش و البته پس از چندین سال دوندگی بین تهران و رشت توانستم در دادگاه به استناد اسنادی محکم دست او و سه نفر از همقطارانش را در ادای شهادت کذب بر علیه خودم رو کنم و از اتهامات کذبشان تبرئه شوم! اتهاماتی بس سنگین که در عین پلشتی فقط چند گام مانده بود تا درب زندان را به رویم باز کند. همان موقع به حسب وظیفه، گزارشی جامع به بالاترین مسئول استانی آن نهاد امنیتی ارائه کردم و به استناد آیات و روایات متذکر شدم که ارتکاب شهادت کذب توام با دست گذاری بر کلام خدا در محاکم قضایی طبق نصوص صحیح اسلامی برابر با شرک به خدا و فراتر از قتل و زنا با محارم قلمداد شده است و چنین شخص کذابی را روا نیست به چنین مسئولیت امنیتی خطیری گماردن که هر برگ گزارش آن سرنوشت پرونده های قضایی بزرگی را تعیین تکلیف میکند، اما کو گوش شنوا !
او نه تنها به مسئولیت خود ادامه داد که شنیدم اخیرا به پاس زحمات مخلصانه ی ایشان در طول دوران تصدی ریاست ساس رشت محل مسئولیتش به چند ساختمان آن طرف تر تغییر کرد و به پستی بالاتر و جانشینی آن نهاد امنیتی منصوب شد! البته خارج از انصاف است اگر ننویسم که مرداد۱۴۰۳ رییس قبلتر همان نهاد اطلاعاتی را در فرودگاه رشت دیدم که خانوادگی به کربلا مشرف میشدند، او نیز به علت ارتکاب معجونی از جرائم اخلاقی، امنیتی و مالی به زندان محکوم شده بود و اکنون حکم در مرحله اجرا قرار دارد!
تا مادامی که روسای نهادهای امنیتی از بی اخلاقی رنج ببرند بروز اتفاقهایی مثل همین گروگانگیری عجیب و طولانی کاملا محتمل می نماید، یک سال پیش در کانال دولت ایرانی و در متنی با عنوان «بهت بیجا» توضیحاتی در همین خصوص ارائه شد اما کمترین توجهی از مسئولین امر دیده نشد.
ای کاش نهادهای امنیتی در اقدامی شجاعانه هر کدام سهم خود را در بروز اتفاق دهشتناک گروگانگیری رشت اعلام کنند.
با مروری کوتاه بر گزارش پایگاه خبری سلام نو از وقوع گروگانگیری هولناک رشت به برآورد روشنی از ضریب استاندارد امنیتی محلاتمان میرسیم، امیدوارم وضع استانهای دیگر به این منوال نباشد، نام ساختمان محل گروگانگیری نیز قابل تامل است، در همین عمر کوتاهمان چه چیزهای عجیبی دیدیم که در پوشش عناوین و شمایل مذهبی در این مملکت انجام شد! با توجه به جزئیات پرونده گروگانگیری، امید است به دخالت احتمالی عناصر فاسد امنیتی به نفع گروگانگیران در مدت طولانی گروگانگیری به نحو شایسته ای پرداخته شود.
نظر شما