شدت گرفتن خشم مردم مجروح تهران همزمان شد با جلسه اضطراری ۲۷ فرمانده و امیر ارتش در ستاد بزرگ ارتشتاران. مردم انقلابی تهران که از یکی دو روز جلوتر تسخیر ادارات و سازمانهای دولتی را آغاز کرده بودند از ساعات آغازین ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و ساعاتی قبل از اعلام بیطرف ارتش شاهنشاهی، تسخیر پادگانها، کارخانه اسلحهسازی تهران، مراکز نظامی ارتش، فرماندار نظامی و شهربانی تهران و کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک را آغاز کردند و کمر رژیم پهلوی را شکستند و در خیابانها و میدانهای شهر بانگ فجر انقلاب سر دادند.
به گزارش سلام نو به نقل از ایسنا، امروز ۲۲ بهمن چهل و پنجمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ است.
شاپور بختیار که از مهر ۱۳۵۷ رفت و آمدهای مخفیانهاش به خانه شخصیتهای نزدیک به دربار آغاز شده بود به واسطه محمدعلی قطبی به فرح پهلوی لیک شد و با نظر مساعد او و به واسطه ناصر مقدم و غلامعلی اویسی به دیدار محمدرضا پهلوی رفت.
او دیدارهایش با پهلویِ پسر را دو سه بار دیگر تکرار کرد تا در ۱۵ دی ۱۳۵۷ پس از اطمینان به شاه برای انتقال قدرت به ولیعهد، موفق شد حکم نخستوزیری را بگیرد. بختیار پنج روز بعد از آن، اعضای دولت و برنامههایش را به مجلس شورای ملی و مجلس سنا معرفی کرد و موفق شد در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ با ۱۴۹ رأی موافق، ۴۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت.
در همان روز یعنی ۲۶ دی شاه، فرح، مادر فرح به اتفاق سایر اعضای خانواده پهلوی و برخی اعضای دربار در فروگاه مهرآباد منتظر رای مجلس به نخستوزیر و کابینه بودند تا با خیال راحتتر برای همیشه از کشور فرار کنند.
۲۶ روز بعد از ۲۶ دی، شاپور بختیار آخرین ساعات حضورش را هم به هر ضرب و زوری در دفتر نخستوزیری ماند غافل از اینکه فرماندهان و امرای ارشد ارتش شاه که به آمریکاییها قول داده بودند مانع انتقال قدرت به انقلابیون شوند از بعدازظهر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ امیدشان ناامید شد.
۲۷ فرمانده و امیر ارتش در ستاد بزرگ ارتشتاران جمع شدند و پس از بحث و جدل فراوان، اطلاعیهای رسمی صادر کردند و در آن اطلاعیه از بیطرف ماندن ارتش بین انقلابیون و نخستوزیر پهلوی گفتند. آنان در پادگانها و دفاتر کارشان منتظر تعیین تکلیف رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که از ۱۰ روز قبل در مدرسه علوی در خیابان عینالدوله (ایران) سکونت داشتند، شدند.
اعلام بیطرفی فرماندهان و امرای ارتش شاهنشاهی از یک سو و سخنان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی مبنی بر غیرقانونی بودن دولت بختیار از دیگر سو، تیر خلاص را به تهماندههای رژیم زد و موجب سقوط کامل رژیم پهلوی و اعلام پیروزی انقلاب اسلامی شد.
روزهای منتهی به فجر انقلاب
بویینگ ۷۴۷ حامل رهبر کبیر انقلاب اسلامی ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در فروگاه مهرآباد به زمین نشست و ترس بزرگ تمام دل آخرین شاه تاریخ ایران و دستگاه حاکمهاش را پر کرد. مردم مبارز ایران همه میدانها و خیابانهای اصلی و فرعی شهر تهران و سایر شهرهای ایران را پر کردند و ساختمانها و ادارات دولتی را یکی پس از دیگری تحت کنترل درآوردند.
از شبانگاهان ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ درگیریهای شدیدی بین همافران نیروی هوایی ارتش و لشگر گارد سلطنت در گرفت و درگیریها به روز بعد کشیده شد و شدت بیشتری پیدا کرد.
مردم انقلابی تهران از بامداد ۲۱ بهمن با فرار یکی از سربازان پادگان آموزشی دوشان تپه متوجه اختلافات داخلی ارتش شدند. او با مخفی شدن در یکی از آمبولانسهای نظامی از دوشان تپه فرار کرد. سرباز با پیوستن به مردم انقلابی که در خیابان اطراف پادگان حضور داشتند.
سرباز علاوه بر فاش کردن خبر درگیری خونین فرماندههان در داخل پادگان، مقداری اسلحه و فشنگ هم با خود از پادگان خارج کرد و در اختیار مردم گذاشت. این اولین سری اسلحههایی بود که به دست انقلابیون افتاد و آنان را مسلح کرد.
اطلاعیه اول
در همان روز- ۲۱ بهمن - سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه در اعلامیه شماره ۴۰، ساعت منع آمد و شد و حکومت نظامی را در شهر تهران از ساعت ۱۶:۳۰ به ساعت ۵ بامداد ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ افزایش داد که البته این ساعت نیز پس از شدت گرفتن خشم عمومی و تهاجم مردم به کلانتریها و پادگانهای شهر و کنترل بر آنها، باز افزایش یافت و تا ساعت ۱۲ ظهر ۲۲ بهمن افزایش یافت.
خشم امام
با رسیدن خبر حوادث پادگان دوشان تپه به مدرسه علوی و بیشتر شدن ساعات حکومت نظامی، امام خمینی در موضعگیری تندی علیه فرماندار نظامی تهران، گفتند: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند ... اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگرد تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیرم.»
ستادهای مردمی از طریق بلندگوهای سیار در سطح شهر خبر پیام امام درباره لغو حکومت نظامی را به اطلاع عموم مردم رساندند. انقلابیون بعد از دریافت پیام امام عزم خود را بیشتر جزم کردند و بقیه ساختمانها، ادارات و نهادهای حکومتی و نظامی باقی مانده را هم تسخیر کردند.
تیپ زرهی قزوین که برای نظارت بر اجرای تمام و کمال حکومت نظامی و مهار انقلابیون وارد تهران شده بود، در طول مسیر به خصوص در خیابان سپه تهران با مقاومت شدید انقلابیون زمینگیر شد.
اوج گستاخی
سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه در اطلاعیهای که پیوستش لیستی از رهبران نهضت بود، یگانهای تحت امرش را موظف کرد رهبران نهضت اسلامی به خصوص آیتالله سید روحالله موسوی خمینی، آیتالله سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان را به سرعت دستگیر و از طریق هواپیما به منطقه دور از ایران در یکی از جزایر دریایی تبعید کنند.
نشست شورای ارتش
در حالی که هر لحظه بر شدت خشم و نفرت مردم انقلابی تهران افزوده میشد و ادارات بیشتری به دست آنان سقوط میکرد، شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن با حضور ارتشبد عباس قرهباغی رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و رییس شورای عالی ارتش و ۲۶ فرمانده ارشد ارتش پهلوی در ستاد مشترک - ستاد بزرگ ارتشتاران – جمع شدند.
در این جلسه ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ، ارتشبد حسین فردوست رییس دفتر ویژه اطلاعات، سپهبد هوشنگ حاتم رییس جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، سپهبد عبدالعلی نجیمی نائینی مشاور رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی، سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی، دریاسالار کمال حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی، سپهبد عبدالمجید معصومی نائینی، معاون پارلمانی وزارت جنگ و سپهبد جعفر صانعی معاون لجستیکی نیروی زمینی
دریاسالار اسدالله محسنزاده جانشین فرمانده نیروی دریایی، سپهبد حسین جهانبانی معاون پرسنلی نیروی زمینی، سپهبد محمد کاظمی معاون طرح و برنامه نیروی زمینی، سرلشکر کبیر دادستان ارتش، سپهبد خلیل بخشیآذر، رئیس اداره پنجم ستاد، سپهبد علیمحمد خواجهنوری رییس اداره سوم ستاد، سرلشکر پرویز امینی افشار رییس اداره دوم ستاد، سپهبد امیرفرهنگ خلعتبری معاون عملیاتی نیروی زمینی، سرلشکر محمد فرزام رییس اداره هفتم ستاد، سپهبد جلال پژمان رییس اداره چهارم ستاد، سپهبد ناصر فیروزمند معاون ستاد، سپهبد موسی رحیمی لاریجانی رییس اداره یکم ستاد، سپهبد محمد رحیمی آبکناری رییس آجودانی ستاد، سپهبد رضا طباطبایی وکیلی رییس ادارهی بازرسی مالی ارتش و سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز حضور داشتند.
قرهباغی در این جلسه گزارش فرماندهان نیرو درباره وضعیت جاری کشور را گوش کرد سپس موضوع همبستگی ارتش با مردم را به شور گذاشت.
فرماندهان نظرات مختلفی داشتند اما نظر جمعی این شد که اطلاعیهای به امضای جمع برسد و ارتش اعلام «بیطرفی» کند.
از جمع ۲۷ فرمانده ۲۶ نفر اعلامیه بیطرفی را امضا کردند و اطلاعیه ساعتی بعد در اختیار رادیو و تلویزیون قرار گرفت و در ساعت ۱۳:۱۵ دقیقه بخشهای مختلف خبر با قطع برنامههای عادی خود اطلاعیه شورای عالی ارتش را قرائت کردند.
اطلاعیه ارتش
فرماندهان ارتش در این اطلاعیه تاکید کردند: «با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به اتفاق آرا تصمیم گرفت برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داد به پادگانهای خود مراجعت نمایند.
ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.»
اطلاعیه فرماندار نظامی تهران
در پی صدور اطلاعیه ستاد ارتش، فرمانداری نظامی تهران و حومه نیز با صدور آخرین اطلاعیه با استناد به این اطلاعیه از سربازان و درجهداران یگانهای نظامی مستقر در سطح شهر تهران خواست به پادگانها برگردند.
شاپور بختیار که دستور بمباران انبارهای تولید اسلحه در کارخانه مسلسلسازی را در آخرین ساعات ۲۱ بهمن ماه صادر کرده و در دفترش منتظر واکنش ارتشیان بود، ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سپهبد عباس قرهباغی را به دفتر نخستوزیری فراخواند تا به علت تعلل ارتش او را بازخواست کند اما قرهباغی در آن ساعات در تب و تاب برگزاری نشست مشترک با فرماندهان و روسای سازمانهای ارتش بود و اجابت خواسته نخستوزیر را به پس از این نشست موکول کرد.
سپهبد قرهباغی در خاطرهای از آن لحظات دلهرهآور در کتاب اعترافات ژنرال نوشت: «... بهتدریج که فرماندهان نیروها به ستاد میرسیدند بر حسب معمول میآمدند به دفتر من. ابتدا سپهبد مقدم آمد. سؤال کردم: «طرحی که نخستوزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد، اجرا شد؟» گفت: «نخیر» اظهار نمودم: «چطور؟» جواب داد: «برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتریها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد.»
بعد سپهبد ربیعی آمد به دفترم. وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود: «وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت خیلی زیادی جمع شدهاند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد.»
آقای بختیار به دفترم تلفن زد و گفت: «میخواستم که تیمسار ساعت ۹:۳۰ بیاید به نخستوزیری، ضمنا به سپهبد رحیمی هم گفتهام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم.» به او گفتم: «به سرلشکر جناب رییس دفتر ستاد بزرگ مأموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمانهای ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند، تأمل کنید تا آخرین وضعیت کشور و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخستوزیری خواهم آمد. بختیار هم پاسخ داد: «بسیار خوب»
خاطره بختیار
شاپور بختیار آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی هم در خاطرهای در این باره در کتاب یکرنگی نوشت: «... صبح روز یکشنبه در ساعت ۸ به نخستوزیری رفتم. با همه گرفتاریها و مشغلهها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قرهباغی بودم. در ساعت ۹:۲۰ دقیقه گفتم به او تلفن کنند. به من گفتند در جلسهای بسیار مهم است، اما بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر میرسد.
دقایق میگذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت میشد که این جلسه باید حقیقتا فوقالعاده مهم بوده باشد. درباره چه میتوانست باشد؟ در ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قرهباغی برقرار شد. قرهباغی به من میگوید که ارتش بیطرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم: «حدس زده بودم.»
ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قرهباغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رییس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»
۲۲ بهمن
درگیریهای خونین بین ارتش، فرماندار نظامی و شهربانی تهران موجب تشدید درگیریهای خونین بین مردم و نظامیان پهلوی در روز موعود یعنی ۲۲ بهمن شد.
خشم و امید مردم تهران در این روز به حدی شدت گرفت که مردم، تهماندههای ترسشان را هم کنار گذاشتند و زندانهای اوین و جمشیدیه، ساختمان ساواک در خیابان ایرانشهر، ساختمانهای اداری و پادگانهای نظامی در خیابان سلطنتآباد، ستاد شهربانی و ستاد ژاندارمری در میدان ۲۴ اسفند – انقلاب - و زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، کارخانهها و انبارهای مهمات و اسلحه ارتش، پادگانهای باغشاه، عشرتآباد و عباسآباد، دانشکده افسری، ساختمانهای مجلس سنا و مجلس شورای ملی، دبیرستان نظام و رادیو و تلویزیون را هم تسخیر کردند.
با تصرف زندان کمیته - کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک - زندانیان این زندان که اکثرا زندانیان سیاسی بودند توسط مردم آزاد شدند.
مردم دفتر نخستوزیری را هم تحت کنترل خود درآوردند اما خبری از شاپور بختیار، نخستوزیر فراری پهلوی نبود. او ساعتی قبل با هلیکوپتر ارتش به محل اختفای نامشخصی که برخی از سران فراری رژیم گریخته بودند، فرار کرده بود.
فرار، دستگیری و مرگ
در سوی دیگر شهر، بخشی از مقامات ارشد سیاسی و امرای ارتش پهلوی که به دست انقلابیون دستگیر و در دو زندان قصر و جمشیدیه بازداشت شده بودند از غفلت زندانبانان انقلابی خود سوء استفاده کرده و فرار کردند اما چند ساعت بعد بار دیگر توسط مردم انقلابی دستگیر و برای حفاظت قویتر به مدرسه رفاه، محل سکونت امام امت و محل تشکیل جلسات شورای انقلاب منتقل شدند و تا روز محاکمه و رسیدگی به اتهامات فراوان آنان در کلاسهای درس این مدرسه، زندانی شدند.
در ادامه حوادث روز ۲۲ بهمن، سرلشکر ناجی فرمانده گارد جاویدان شاه در حوالی میدان فوزیه – امام حسین - در جریان تیراندازی به مردم به ضرب گلوله انقلابیون کشته شد.
امیرعباس هویدا نخستوزیر اسبق رژیم نیز خود را به شورای انقلاب در مدرسه رفاه تسلیم کرد.
چند نفر از امرا و فرماندهان ارتش به دلیل درگیری مسلحانه با انقلابیون که روز قبل مسلح شده بودند، کشته شدند. سپهبد جعفریان، سرلشکر بیگلری و سپهبد بَدرهای فرمانده نیروی زمینی جزو این افراد بودند. با کشته شدن بدرهای، پادگان لویزان به دست انقلابیون سقوط کرد.
نحوه شکار فرماندار نظامی تهران
سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه نیز ساعاتی بعد به دست انقلابیون شکار شد. نحوه دستگیری او جالب توجه بود.
حجتالاسلام صادق خلخالی در خاطرهای از آن روز نوشت: «روز ۲۱ بهمن رحیمی، شهربانی را آماده میکرد تا به محل سکونت امام خمینی در خیابان ایران - عینالدوله - حمله کنند.
ساعت ۱۶ بعدازظهر و پس از آنکه بختیار اعلام حکومت نظامی کرد، رحیمی تصمیم گرفت به پادگان باغشاه برود و به هوانیروز و کلاهسبزها دستور حمله بدهد اما زمانی که از شهربانی خارج شد، انقلابیون با دوچرخه و موتور او را تعقیب کردند و در میدان حسنآباد در حالی که تظاهر میکرد یک تاجر است، دستگیر شد و به ستاد شهربانی آورده شد.»
سونامی انقلابیون
در ساعاتی که امرا و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ ارتشتاران سرگرم تهیه اطلاعیه اعلام بیطرفی بودند، مردم انقلابی تهران تسخیر ادارات، پادگانها و یگاههای ارتش را آغاز کرده بودند. ستونهای زرهی در سطح شهر پراکنده بودند و پادگانهای نیروی هوایی از جمله پادگان دوشانتپه به دست انقلابیون سقوط کرد.
مردم بیاعتنا به دستور تهدیدآمیز بختیار برای بمباران تأسیسات اسلحهسازی، دیوارهای کارخانه اسلحهسازی را با دیلم و کلنگ خراب کردند و وارد آن شدند.
این اقدام تقریبا مصادف با ساعاتی بود که نظامیان پادگان عشرتآباد علیه یگانهای لشکر گارد سلطنت اقدام مسلحانه انجام داده بودند. از این رو محافظت نظامیان از کارخانه اسلحهسازی در پایینترین سطح بود. همین مسئلهب باعث شد مقادیر زیادی مسلسل و فشنگ و سایر تسلیحات نظامی به دست مردم انقلابی و اعضای سازمان مجاهدین خلق بیفتد.
پس از کارخانه اسلحهسازی، فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباسآباد، یگانهای هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر و ستاد نیروی دریایی بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری به دست انقلابیون سقوط کرد.
به این ترتیب عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دیگر تشکیلاتی به اسم «ارتش شاهنشاهی ایران» وجود خارجی نداشت.
با اعلام بیطرفی ارتش و فرار بختیار از دفتر نخستوزیری، رژیم پهلوی به طور ساقط شد و انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی و همراهی هزاران نفر از انقلابیون و یاران انقلاب به پیروزی کامل رسید و صدای فجر انقلاب از رادیو و تلویزیون و مساجد پخش شد و مردم در کوچهها و میدانهای شهر با پخش نقل و شیرینی این پیروزی را با هموطنشان جشن گرفتند.
منابع:
دکتر باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، انتشارات جاویدان
غلامرضا نجاتی، ۱۳۷۳، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران از کودتا تا انقلاب، جلد دوم، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران
انتهای پیام
نظر شما