احساس آرامش در منطقه آسایش نیز احساسی است که پذیرش تغییر را سختتر میکند، به خصوص هنگامی که تغییر در مورد ایجاد، آسان نیست و شاید حتی چیزی که دوست ندارید باشد. ترس از عدم اطمینان شروع میشود و اینکه من نمی دانم، آیا این فداکاری که من می کنم زیادی است، یا خیر.
آیا تاکنون در شرایطی قرار داشته اید که می دانید همه چیز درست کار نمیکند؟ این مسئله چه در روابط شخصی و چه در پیشرفت شغلی شما باشد، از نحوه انجام کارها، احساس گیجی و نارضایتی خواهید کرد. شما به یک تغییر نیاز دارید، با این حال میترسید که تصمیم آگاهانهای برای حرکت بگیرید. زیرا شاید شما حتی مطمئن نیستید، به چه تغییری نیاز دارید.
ممکن است شما در 5 سال گذشته با همین شرکت فعلی بوده باشید. همین کار را ادامه می دهید و این طور نیست که شما از کار خود بیزار باشید. اما فکر انجام همان کار برای 5 یا 10 سال آینده شما را می ترساند. شما می خواهید، کاری کاملاً متفاوت انجام دهید.
گاهی احساس می کنید خیلی دیر است، برای آنکه ثبات را پشت سر بگذارید، تا به یک سفر اکتشافی کاملاً جدید بپردازید. خیلی از افراد را می بینیم که پنجره های فرصت و پتانسیل هایشان را محدود میکنند، زیرا فکر می کنند خیلی دیر شده است، یا اینکه ما خیلی قدیمی هستیم، تا چیزی جدید را شروع کنیم؟ چگونه از نو، زندگی را شروع کنیم؟
جک، شخصی که ممکن است او را بشناسید!
بگذارید مثالی بزنیم، یکی از دوستان من به نام جک، در سن 37 سالگی، مدیر ارشد یکی از شرکتهای بزرگ است و بیش از 15 سال در ممیزی کار کرده وحقوق خوبی دریافت میکند. صاحب آپارتمان شخصی است و ازداشتن چیزهای مورد علاقهاش در زندگی لذت میبرد. با این حال، وقتی چند ماه پیش از او پرسیدم که آیا از کار خود راضی است؟ او گفت آرزو می کند که بتواند کار خود را ترک کند تا کاری کم استرستر داشته باشد. اما او به این سبک زندگی عادت کرده است و احساس میکند که برای دنبال کردن یک حرفه جدید یا جاه طلبی بیشتر، جرات ریسک کردن را ندارد.
مبارزات بیرونی که جک با آن روبرو است، عبارتند از ثبات مالی، تأثیرات اجتماعی از همسالان خود، سبک زندگی اسراف آمیز، یا عدم شناخت شغل جدید.
در داخل نیز جک با خطر از دست دادن آنچه که طی سالها به دست آورده، روبروخواهد شد. حسابرس بودن در هنگام تصمیم گیریهای مهم، او را نیز بسیار محتاطتر میکند و صرفاً منطقی به نظر نمیرسد که این شغل را برای دستیابی به جایگزینی که معنای بیشتری به زندگی او بدهد، کنار بگذارد.
تأثیر نیروهای خارجی
در واقع، نیروهای خارجی کنترل بیشتری بر زندگی شما دارند. ممکن است احساس کنید که افراد بسیار جوانتر و واجد شرایط دیگری نیز در خارج از کشور وجود دارند که بهتر از شما عمل خواهند کرد، بنابراین بهتر نیست خطر وارد شدن به چیز جدید را به عهده نگیرید. یا شاید شما احساس میکنید که در این مرحله از زندگی انرژی یا زمان لازم برای شروع چیزهای جدید را ندارید.
ممکن است، شما نیز با یک سناریوی مشابه با جک مواجه شده باشید، یا ممکن است یک جک باشید. حالا روبروی یک دیوار قرار دارید. باید تصمیم بگیرید که آیا میخواهید آن دیوار را خراب کنید یا ادامه دهید و بگذارید تا شما را محصور کند.
خیلی دیرنشده است
جامعه ما با سرعت در حال پیشرفت است، این بدان معناست که ما فرصت بیشتری برای انجام کارهایی که قبلاً تصور می شد غیرممکن است، داریم. این روزها افراد بیشتر به مرزها فشار می آورند و کلیشه ها را می شکنند.
این فقط در مورد سن صادق نیست. مطمئناً سن فقط یک حالت ذهنی است، یک ساختار اجتماعی است که نباید توانایی ها و جاه طلبیهای شما را تعیین یا محدود کند. اما موارد بیشتری وجود دارد که فراتر از عوامل بیرونی مانند زمان و سن است. این در مورد شما و تواناییتان در پذیرش چالشها و تصمیمگیری در مورد رهایی از وضعیت موجود است.
رهایی از محدودیت ها
برای رهایی از محدودیتهای خود، باید یک قدم به عقب بردارید و در مورد اینکه واقعاً محدودیت ها چه هستند، چشم اندازی تازه به دست آورید. محدودیت ها مواردی هستند که شما را از انجام کاری باز میدارند، اما اگر عمیق تر بیاندیشید، میفهمید که محدودیت ها چیزهایی هستند که شما را محدود به درون یک حلقه می کند.
آن ها باعث می شوند شما در مواجه با مشکلات مشابه، انتخابهای یکسان و انجام مجدد همان اقدامات بارها و بارها، گیر بیفتید. محدودیتها کیفیت زندگی شما را تعیین میکنند. بنابراین اگر میخواهید زندگی خود را بهبود بخشید، باید از محدودیت هایی خلاص شوید.
محدودیت ها واقعاً از ذهن شما شروع می شوند
به نظر میرسد محدودیت هایی که شما با آن روبرو هستید از کنترل شما خارج نیست. خود واقعیت مهم نیست، بلکه نحوه درک واقعیت مهم است. شکل دادن به درک شما به قدری قدرتمند است که فقط یک تغییر کوچک در چشم انداز می تواند همه چیز را تغییر دهد، از انگیزه، چشم انداز و عزت نفس شما گرفته تا محدودیتهای ذهنی، شما می توانید یاد بگیرید که محدودیت ها و رویاهای خود را کنترل کنید.
چیزی که به شما امکان میدهد، تحولات کامل را در زندگی خود با موفقیت طی کنید بدون اینکه بخواهید زمان و تلاش بیشتری هدر بدهید، این است که چارچوب دستیابی به موفقیت را پیدا کنید.
چارچوب دستیابی به موفقیت
چارچوب دستیابی به موفقیت، تغییر معیارهای کلی محدودیت هاست، تا بتوانیدیک فرصت دستیافتنی را فراهم کنید.
خلاقیت یکی از آن ها است. هرگز خود را فردی خلاق ندیده اید، به خصوص در صنعتی که در آن مشغول به کار هستید، فکرمیکنید خلاقیت از اهمیت کمتری برخوردار است. اما باید بدانید چیزهای بسیاری برای خلاقیت وجود دارند. خلاقیت خود را مهار کنید تا دیواری که با آن روبرو هستید را از بین ببرید. با استفاده از این چارچوب، اکنون محدودیتها و موانع مختلف و فرصتهای پنهان در درون آنها را پیدا کنید و سعی کنید دیگر به آنها گرفتار نشوید.
بیش از 30٪ از بزرگسالان چنین بحرانی را تجربه میکنند. در این گروه قرار نگیرید و به فردی تبدیل شوید که اجازه میدهد، زندگی، آنها را پشت سر بگذارد. اجازه ندهید فلات زندگی شما بیست سال آینده در آسیاب روزانه تلف شود. از پتانسیلی که هنوز در حالت بالقوه قرار دارد استفاده و آن را بالفعل کنید.
در 40 سالگی ده برابر بیشتر از20 سالگی موثرشوید. شروع به کارهایی کنید که در تمام زندگی میخواستید، انجام دهید، بدون آنکه از نقش ها و مسئولیت های فعلی خود سوال کنید. چشم انداز خود را به عقب برگردانید و انرژی و انگیزه خود را به جایی برگردانید که زندگی هنوز مملو از رویاها و امکانات است. اما این بار شروع به دستیابی به آن ها کنید.