سلام نو – سرویس بین الملل: با این که بخش قابل توجهی از دنیا همچنان درگیر بحران کرونا است و بخشی دیگر با تظاهرات ضد نژادپرستی دست و پنجه نرم میکند خاورمیانه همچنان درگیر التهابات سیاسی عمیقی است که از سوریه و لبنان تا عراق گسترده است.
نکته قابل توجه آن چه که امروز در خاورمیانه در حال رخ دادن است این است که در هر بحران و تنشی ردی از تنش بین ایران و آمریکا وجود دارد و میتوان نشانی از دست و پنجه نرم کردن دو طرف را دید.
از مذاکرات عراق و آمریکا، موج جدید اعتراضات در سوریه و تحریمهای جدید آمریکا علیه این کشور گرفته تا بحران اقتصادی فلج کننده در لبنان همه و همه در نهایت یک هدف بزرگ را دنبال میکنند و آن فشار حداکثری به ایران و کشاندنش پای میز مذاکره با آمریکای ترامپ است.
قطع دستان ایران از منطقه و محدود کردن حوزه نفوذش یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی ترامپ بود، اما پس از به ثمر ننشستن مذاکرات نیویورک ظاهرا پردهای جدید از پروژه فشار حداکثری کنار رفت، پردهای که تا این لحظه نقطه اوجش ترور سردار قاسم سلیمانی در عراق بود.
بعد از این ضربه سهمگین آمریکا به ایران، فشار به متحدان ایران در منطقه به طور روز افزونی افزایش یافت، به ویژه در لبنان، سوریه و عراق پروژههایی جداگانه پیاده شد تا ایران را مجبور به عقب نشینی کند. عراق، سوریه و لبنان هرکدام به شکلی درگیر فشار اقتصادی جدیدی شدند که بازیگردانش آمریکا بود.
آمریکا نه تنها روابط اقتصادی ایران و عراق را به شدت محدود کرد بلکه تمام تلاش خود را کرده تا نخست وزیر عراق حداقل روابط حسنه با ایران را داشته باشد و ایران را به عنوان تهدیدی برای خود و البته عراق جلوه دهد. اما آیا نفوذ ایران در عراق تضادی با امنیت ملی آمریکا دارد؟
پاسخ چارلز پینیا، تحلیلگر نشنال اینترست به این پرسش منفی است. به باور او ایران یک تهدید نظامی مستقیم برای آمریکا نیست. او برای اثبات حرف خود ایران و آمریکا را از نظر اقتصادی و نظامی مقایسه میکند و با توجه به بودجه پنتاگون در سال 2020 که معادل 738 میلیارد دلار است، نتیجه میگیرد آمریکا از نظر نظامی ایران را خطری محسوب نمیکند.
او سپس به روابط ایران و القاعده و داعش اشاره میکند و میگوید که تهران هیچ گونه روابط خطرناک و موثری با این گروههای بنیادگرای سنی ندارد و حتی با آنها مقابله کرد.
در نتیجه حتی اگر ایران در عراق نفوذ پیدا کند مشکلی برای آمریکا ایجاد نخواهد شد. او در نهایت به حرفهای ترامپ استناد میکند و میگوید که باید مبارزه با داعش را به عراق، سوریه و ایران واگذار کرد.
با این تفاسیر و موازنه قدرت نظامی بین ایران و آمریکا چرا ایالات متحده همچنان به مقابله با تهران در عراق و دیگر نقاط خاورمیانه اصرار دارد؟ دلیل این مسئله، آن چنان که در ابتدا هم گفته شده عملیاتی کردن فشار حداکثری است. فشار آمریکا در عراق، سوریه و لبنان بیش از آن که فشار برای نفوذ ایران باشد، فشار برای نرمال کردن رفتار ایران بر اساس قواعد آمریکا است.
آمریکا حتی برای فشار به ایران حاضر شده در بحران خلیج فارس هم نقش آفرینی کند. آن طور که حمد أبو رزق در الخلیج آنلاین نوشت با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ تحرکاتی را برای حل بحران خلیج فارس آغاز کرده است؛ و این بار، ترامپ تلاش میکند مرزهای هوایی عربستان، امارات و بحرین را به روی قطر بگشاید تا شاید به این وسیله یکی دیگر از راههای تنفس سیاسی-اقتصادی ایران را مختل کند.
اجد الانصاری، استاد علوم سیاسی در دانشگاه قطردر گفتگو با الخلیج انلاین میگوید که هدف و اولویت مهم دولت آمریکا در ورود به پرونده قطر این است که ایران را از منبع درآمد هوایی مهمی که از کانال قطر دارد محروم کند، هدفی که تنها با باز شدن آسمان دیگر کشورها به روی قطر ممکن است.
اما واکنش ایران به این فشارها به خصوص در عراق چیست؟ ایران دو رویکرد دیپلماتیک و نظامی در برابر این فشارها دارد که هیچ کدام نشان از عقب نشینی اساسی نداشته. در حوزه دیپلماتیک همانطور که ایرج مسجدی گفته مذاکرات عراق و آمریکا موضوعی داخلی و بستگی به خود عراق دارد که چه تصمیمی بگیرد و چه توافقی کند.
سفیر ایران در ادامه تایید کرده که اگر از ایران مشورتی خواسته شود دریغ نمیکند ولی "هر توافقی که دولت عراق ببندد و پارلمان این کشور آن را تأیید کند، ایران نیز از آن حمایت خواهد کرد."
در بعد نظامی نیز هر چند سردار قاآنی همان اهداف سردار سلیمانی را دارد اما شیوه خاص خود را دستیابی به آن اهداف پیگیری میکند. شیوهای که نقش تنش نامتوازن و نامتقارن در آن بیشتر است.
در مجموع با توجه به تحرکات ایران و مواضع گروههای شیعه و حزب الله به نظر میرسد در صورت این که ایران بتواند حداقل منابع اقتصادی خود را تامین کند سیاست فشار حداکثری به سادگی در منطقه جواب نمیدهد. به ویژه این که ایران در لبنان حزب الله را به عنوان متحد دارد و در عراق گروههای شیعه و برخی کردها را.
در پرونده سوریه هم هرچند ایران آزادی عمل عراق و لبنان را ندارد اما اخیرا رخدادهای لیبی به طرف روس ثابت کرده که نقش ایران در نبردهای سوریه تا چه اندازه محوری است و حذف ایران تا چه اندازه میتواند هزینهزا باشد.
در نتیجه پاشنه آشیل ایران در برابر فشار حداکثر آمریکا در منطقه نیز بحث اقتصادی است، بحثی که ظاهرا وزارت خارجه، بانک مرکزی و نهادهای دیگر متوجه آن شدهاند و در حال حل آن هستند.