سلام نو – سرویس بین الملل: این روزها افغانستان بعد از دو دهه دوباره دستخوش تغییر و تحولاتی بنیادین شده است، تغییر و تحولاتی که محور آن بازگشت طالبان به شهرها است. طالبانی که دو دهه پیش با حمله آمریکا تا مرزهای پاکستان عقب نشسته بود، امروز با خروج آمریکا از افغانستان به سرعت باد به کابل رسید و اکنون در آستانه تشکیل دولتی جدید است.
این روزها برخی سخن از تغییر طالبان سر میدهند و معتقدند این طالبان با طالبان دو دهه پیش متفاوت است. اما آیا واقعا چنین است؟ با طالبان و حکومت احتمالی آن آینده افغانستان به چه شکل خواهد بود؟ آیا میتوان چشماندازی از آرامش داشت؟
برای پاسخ به این سوالها سلام نو با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره گفتوگو کرد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
این روزها بسیاری از طالبان جدید سخن میگویند. آیا واقعا طالبان از منظر ایدئولوژیک تغییر کرده است و با جهان سازگارتر شده است؟
طالبان از لحاظ ایدئولوژیک هیچ تغییری نکرده و تغییری هم نخواهد کرد. دلیل عدم تغییر نیز به این مسئله بر میگردد که ایدئولوژی طالبان از سه منبع قدرتمند سر چشمه میگیرد. این سه منبع عبارتند از: مکتب دیوبندی هندی، مکتب سلفی خاورمیانه و ارزشها و معیارهای سنتی جامعه قبایل پشتون که به پشتونوالی مشهور است. ترکیب این سه طالبان را در شرایطی قرار میدهد که حتی اگر کسی بخواهد هم نمیتواند از این چهارچوب فکری رها شود.
با این تفاسیر آیا الزامات حکمرانی، که طالبان امروز در پی آن است، باعث تغییر این گروه نمیشود؟
واقعیت این است که نسل جدید طالبان که به عنوان نوطالبان شناخته میشوند با شرایط دنیا آشناتر هستند و میخواهند در دنیای جدید مورد شناسایی قرار بگیرند و با دنیا ارتباط داشته باشند. این نیرو رسانهها را کالای شیطان نمیبیند و از اینترنت و شبکههای اجتماعی به نحو احسنت استفاده میکند.
در نتیجه اگر از منظر سیاسی نگاه کنیم ملزومات حکومتداری طالبان را مجبور میکند تا مقداری در روش کار خود تغییر ایجاد کند و خود را با شرایط منطقه و جهان هماهنگ کند، چون به مورد شناسایی قرار گرفتن و کمک بینالمللی نیاز دارد. از این زاویه طالبان تغییر کرده است، اما این تغییر ایدئولوژیک نیست و سیاسی است.
با این وضعیت و تغییر ناپذیر بودن طالبان آیا چشماندازی برای صلح و ثبات وجود دارد؟
مشکلات افغانستان را باید در سه سطح دید. یک سطح اختلافهای ایدئولوژیک و قومیتی بر سر قدرت است که بین پشتونها، ازبکها، تاجیکها و دیگران در جریان است. سطح دیگر مشکلات رقابتهای کشورهای منطقه در افغانستان است. این کشورهای یا مثل ایران، پاکستان و چین با افغنستان مرز مشترک دارند یا با وجود نداشتن مرز مشترک برای خود حوزه نفوذ خاصی را در افغانستان تعریف کردهاند. نمونه این کشورها هند، عربستان سعودی، هند و قطر هستند. این کشورها هر کدام رقابتهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک خاصی با هم دارند. آخرین سطح مشکلات افغانستان نیز رقابتهای بینالمللی است. آمریکا و اروپا در یک سوی رقابت و چین و روسیه در سوی دیگر این سطح رقابت هستند.
تشدید این رقابتها در سطح داخلی منجر به جنگ داخلی، در سطح منطقهای منجر به جنگ نیابتی و در سطح بینالمللی منجر به اشغال افغانستان شده است. از قرن ۱۹ تا کنون سه قدرت انگلیس، روسیه و آمریکا افغانستان را اشغال کردند که شما شاهد عواقب آخرین اشغال هستید.
نمیشود تمام این رقابتها را در یک جا جمع و هماهنگ کرد و از تمام طرفها خواست که بر سر صلح در افغانستان توافق کنند. در نتیجه افغانستان به این سادگیها به صلح و ثبات دست پیدا نمیکند.
همین حالا هم که طالبان کابل را گرفته است اگر بخواهد بخش ایدئولوژیک خود را پررنگ کند، با گروههای دیگر به مشکل میخورد و درگیر جنگ داخلی میشود. از طرف دیگر اگر بخش سیاسی را پررنگ کند باید به هر شکل مقداری از قدرت را تقسیم کند و شراکت دیگران را بپذیرد، اما تا اینجا طالبان نشان داده که شراکت پذیر نیست و نگاه ایدئولوژیک در آن پررنگتر است.
همین حالا امرالله صالح به عنوان مدعی جانشینی قانونی اشرف غنی، رییس جمهور سابق افغانستان، در پنجشیر است. احمد مسعود هم در پنجشیر از مقاومت سخن میگوید و طالبان هم به سمت پنجشیر رفته است و احتمال درگیری وجود دارد. خود این مسئله میتواند به جنگ داخلی منجر شود چون پنجشیر جایی نیست که طالبان به سادگی به آن مسلط شود و منطقه سختی است که روسها هم در آن نفوذ نکردند. از طرف دیگر مقاومت در پنجشیر میتواند به جاهای دیگر هم کشیده شود، چناچه ما دیدیم که در روزهای اخیر پرچم افغانستان باعث اختلاف مردم با طالبان شده و نشان داد حتی ناسوینالیستهای پشتون هم چندان راضی به امارت اسلامی نیستند.
تمام این مسائل به آن وابسته است که طالبان بخواهد ایدئولوژیک رفتار کند یا سیاسی. باید صبر کرد و دید طالبان چه خواهد کرد و چه ساختار قدرتی را شکل میدهد، آن وقت میتوان قضاوت کرد که طالب قصد رفتار ایدئولوژیک یا سیاسی را دارد.
این روزها حرفهایی درباره تقسیم افغانستان هم مطرح است. امکان دو تکه شدن افغانستان وجود دارد؟
این مسئله محتمل است و پروژهای برای تجزیه افغانستان به دو کشور وجود دارد. یکی از این دولتها دولت خراسان نام دارد که شامل فارسی زبانان افغانستان میشود و دولت دیگر شامل پشتونها میشود که از آن به عنوان پشتونستان یاد میشود.
اما این مسئله چندان قطعی و ساده نیست. باید دانست امروز افغانستان میدان رقابت چین و آمریکا است. اصل رقابت هم بر سر پروژه یک کمربند و یک جاده چین است که اتفاقا دو مسیر میانی و جنوبی آن از افغانستان میگذرد.
آمریکا در این راستا یک معامله با طالبان کرد که مشخص نیست برنده نهایی آن خودش یا چین باشد. آمریکا میخواهد با کمک طالبان تمام این پروژهها و گذرگاههای چین را در کنار قرارداد ۲۵ ساله ایران در جغرافیای بلوچ و پشتون مسدود و خنثی کند. از آن طرف چین میخواهد با طالبان کار کند و پیشنهادات مشخصی هم در این حوزه دارد. چین معتقد است که باید در این منطقه جغرافیایی که بین ایران، افغانستان و پاکستان مشترک است سرمایهگذاری کرد و در حال حاضر نیز چیزی در حدود ۶۵ میلیارد دلار هزینه کرده است. از طرف دیگر به افغانستان پیشنهاد داده که در ازای توافق با چین معادن این کشور را استخراج کند و این کشور را در سودش شریک کند.
آمریکا با این امید با طالب توافق کرد که به خاطر زمینه ایدئولوژیک این گروه القاعده و داعش امکان تحرک در افغانستان پیدا کنند. در این صورت آمریکا امیدوار است که اینها در سه جهت حرکت کنند. اول به سمت سین کیانگ بروند و با کمک به نهضت ترکستان شرقی دنبال تشکیل یک کشور جدید باشند. دوم از طریق حزب التحریر نهضت اسلامی ازبکستان و تاجیکستان تحریک شود و حوزه امنیتی قفقاز و آسیای مرکزی به مخاطره بیفتد. سوم هم نیروهای وابسته به داعش که یا بلوچ هستند یا ملیت پاکستانی ایرانی دارند به سمت شرق ایران روانه شوند. این چیزی است که آمریکاییها طراحی کردند تا چین، روسیه و ایران را به شکلی درگیر تهدید امنیتی کنند.
اما به هر شکل عکس این قضیه هم وجود دارد و چین برعکس آن را طراحی کرده است. اگر چین بتواند با طالبان توافق کند و ایران، افغانستان و پاکستان بتوانند در راستای یک کمربند یک جاده توسعه پیدا کنند آمریکا منطقه را میبازد و بازی را واگذار میکند. ولی این مسئله به این سادگی نیست. آمریکا هنوز ابزار تغییر معادله یا متعادل کردن آن را دارد.
چه کسی پیروز این رقابت است؟
نتیجه قطعی مشخص نیست. اگر آمریکا در معادله افغانستان شکست بخورد سرنوشت معادله قدرت در جهان میتواند تغییر کند و چین میتواند از نردبان قدرت بالا برود. این مسئله سابقه تاریخی هم دارد و بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی هر دو پس از شکست در افغانستان بود که افول کردند. با این سابقه تاریخی آمریکاییها برنده بازی نخواهند بود و این چین است که با مشوقهای قوی میتواند طالبان را تحت تاثیر قرار دهد و در گام بعد افغانستان، چین و ایران را از کمپ غرب خارج کند.
در نهایت به عملکرد ایران در افغانستان چه نگاهی دارید؟
من خیلی خوشبین نیستم چون ایران سیاست روشنی در این زمینه ندارد و منابع تصمیمگیری متعدد هستند. تا زمانی که تصمیمات کارشناسی شده نباشد و هر کس بتواند در افغانستان حرف خود را پیش ببرد ایران در ردیف بازندگان معادلات افغانستان قرار میگیرد. در ادامه این مسیر برندگان تحولات افغانستان پاکستان، عربستان، ترکیه و قطر و بازندگان آن هند و ایران خواهند بود.
نظر شما