سلام نو _ سرویس اجتماعی: چند سالی است که دهه هشتادیها پا به عرصه مشارکت اجتماعی و جامعه گذاشتهاند که اغلب از این نسل به اسمهای عجیب و غریب، هیولا و موارد این چنینی یاد میشود. نسلی که به آنها انتقاد میشود که درس نمیخوانند، لذتجو و خوشگذرانند، وقت خود را صرف امور بیهوده میکنند و از همه مهمتر اینکه مانند نوجوانان نسل قبل اغلب آرمان و اهداف بزرگی ندارند. علاوه بر این هر از گاهی هم دست به اقدامات گروهی عجیب و غریبی میزنند که موجب شوک و نگرانی مسئولان سیاسی و تحلیلگران اجتماعی میشود. اما آیا این قضاوتها و انتقادها صحیح است؟
هما مسعودی، مشاورِ خانواده و استادِ دانشگاه در گفتوگو با سلامِ نو در رابطه با عناوینی که به دهه هشتادیها داده میشود، گفت: استفاده از این عبارات، توجیه کردن ناکامیهای تربیتی این نسل توسط پدر، مادر و مربیان آموزشی و اجتماعی است. جامعه ای که عادت به مطالعه ندارد بیشتر پیرو یک جو غالب است که از این نسبتها برای قابل قبول کردن وضع موجود استفاده می کند.
این مشاورِ خانواده با بیان اینکه همهی دههها با یکدیگر متفاوت هستند، اضافه کرد: بعضی از دههها تفاوتهای چشمگیری دارند که توجهات را به خود جلب میکند به عنوان مثال در مقالههایی مربوط به دهه ۵۰ نویسندگان به تفاوتهای قابلِ توجه نسل خود با دهه ۴۰ اشاره میکنند. بنابراین اینکه دهه ۸۰ با نسلهای قبل خود متفاوت باشد موضوعِ عجیبی نیست.
هما مسعودی با اشاره به اینکه بحرانِ نوجوانانِ دهه هشتاد ناشی از عدم درک متقابل فرزندان با پدر ومادر است، ادامه داد: این نوجوانان با والدین خود با دو دنیای مختلف که هیچ یک علاقهای به سلیقه، ادبیات و فرهنگ دیگری ندارد، رشد میکنند. آنها اتاقِ شخصی، مکان و ساعتِ مجزا برای وعدههای غذایی نسبت به والدین ِ خود دارند و در زندگی اجتماعی به همراهی با دوستان خصوصا جنس مخالف مایل هستند.
وی با بیانِ اینکه والدین باید سختیِ فهم واستفاده از تکنولوژی را برای رسیدن به تفاهم با فرزندان تحمل کنند، افزود: هر چند همه پدر مادرها نمیتوانند به اندازه نسل فعلی ارتباط تنگاتنگ وحرفه ای با تکنولوژی وعلوم ارتباطات برقرار کنند اما همین امرِ ایدهآل باعث کمتر شدن فاصله بینِ فرزندان دهه هشتادی با والدین میشود.
مسعودی در پاسخ به این پرسش که اعتمادِ متقابل بین این نسل با خانوادهی خود چگونه بهوجود میآید گفت: طبیعتا از طرف والدین، میدان دادن به فرزندان مانند تفریحاتِ دلخواه، گاهی مسافرت با دوستان و موارد اینچنینی با نظارتِ صحیح، نشانهی اعتماد داشتن به فرزندان است و این موجب دلگرمیِ نوجوانان شده و در نتیجه رغبت آنها به والدین بیشتر میشود.
وی افزود: با به رسمیت شناختن استقلال فرزندان، فراهم آوردنِ آزادیِ عمل بیشتر آنها و حس اعتماد از سوی والدین، مسئولیت پذیریِ قابل توجهی در فرزندان بوجود میآید که باعث میشود آنها پیامد رفتارهای خود را بپذیرند و یاد میگیرند که برای کسب استقلال بیشتر، مراقبت لازم را بر رفتار خود داشته باشند و حفظ این اعتماد و جلب رضایت والدین برای آنها اهمیت پیدا میکند.
این استاد دانشگاه در پایان با اشاره به اینکه نتایجِ موفقیت آمیز تربیت یکباره بهدست نمیآید بلکه مرهون تلاش تربیتی والدین از دوران کودکیست، گفت: این تلاش با با رعایت سه نکته مهم همراه است، اول رعایت اخلاق از سوی خود والدین در زندگی، دوم تفاهم والدین در انتخاب روش واحد تربیتی و سوم همراهی والدین با مربیان آموزشی که در این میان نظر خود فرزند را هم باید به رسمیت شناخت. باید خطاهای خصوصا کوچک و غیر عمد را نادیده گرفت و فرصت شناخت به نوجوان داد داد تا با رفتار منطقی، جایی برای اجبار و تحمیل باقی نمانده و نیروی مقاومت و لجاجت در برابر اخلاقیات و رفتار دلخواه والدین تشدید نشود.
نظر شما