به گزارش سلام نو، در گفت و گوی تلویزیون دیدبان ایران با غفران بدخشانی شاعر پارسی گوی افغانستان که اکنون در کشور هلند زندگی می کند، به سوالاتی از جنس سیاست، زندگی و مرام مردمانی می پردازد که تا کنون گفته نشده یا کمتر بدان اشاره شده است. غفران در گفت و گوی خود نگاه زنان افغان، جوانان و روشنفکران آن سامان را به تصویر کشیده است. تصویری که رسانه ها تا کنون بنابر مصلحت آن را پنهان می کردند.
ناگفته های این روشنفکر پارسی زبان از ماجرای ظلم به زبان، فرهنگ و تلاش برای محدود کردن آن آغاز شده و در ادامه به «واقعیت» می رسد، واقعیتی که جوانان و نسل جدید می خواهند رسیدن به زندگی آرام است برخی آن را در جدایی می بینند؛ غفران بدخشانی بی پرده می گوید: «مردم افغانستان حاضر نیستند برای یک کلمهی کاذب به نام وحدت ملی خون بدهند»
شاید خواسته بخشی جوانان این سرزمین که حالا در تبعیدی ناخواسته بسر می برند تشکیل کشوری با نام «خراسان» باشد. غفران می گوید: «بیشتر جوانان افغانستانی با هر تباری به این نتیجه رسیدهاند که افغانستان به چهار قسمت شود»
این روشنفکر و روزنامه نگار در می گوید: «بخشی از هزاره ها، تاجیک و ازبکها به دنبال تشکیل کشور خراسان هستند. یک دولت مرکزی در کشور افغانستان نتیجه نداده است» غفران در بخشی از این مصاحبه تصویری از رنج مردم آن سامان یاد می کند و می گوید: «مردم افغانستان حاضر نیستند برای یک کلمهی کاذب به نام وحدت ملی خون بدهند»
وی در ادامه خاطر نشان می کند: «من امیدوارم افغانستان، افغانستان نماند یا تغییر نام بدهد یا دستکم تغییر ساختار بدهد»
غفران بدخشانی در ادامه به حصر زنان افغانستان اشاره می کند اما آنان را دلیرتر، شجاعت تر و صبورتر از مردان می داند و معتقد است «مرد افغانستان از آن جایگاهی برخوردار نیست که نصیحت گوی زن افغانستان باشد»
این روزنامه نگار پیشکسوت معتقد است: «طالبان فضا را برای فعالیت فارسی زبانان تنگ تر خواهد کرد» او می گوید «در پنجشیر، بدخشان و در بلخ پاکسازی قومی و مذهبی صورت می گیرد، تعصبات پشتوها در حال حاضر بسیار بیشتر از گذشته شده است»
متن کامل گفت و گوی سایت دیده بان ایران با غفران بدخشانی را در ذیل بخوانید:
آیا با حضور طالبان در افغانستان زبان پارسی از بین خواهد رفت؟
زبان پارسی مسلما از بین نخواهد رفت اما این که فضا را برای زبان پارسی تنگ خواهند کرد البته در پنجاه سال گذشته دولتها در نظر داشتند عرصه را برای زبان پارسی تنگ کنند .حتی گاهی جلو انتشار روزنامههای زبان پارسی را میگرفتند و یا وا بدارند روزنامههای پارسی زبان به همان تیراژ روزنامهی به زبان پشتو هم تیراژ بکند این در حالی بود که روزنامههای پشتو زبان خواننده ندارند ویا خیلی به تعداد کم است و بیشتر از مغازههای قصابی و سبزی فروشی سر در میآوردند.با آمدن طالبان زبان پارسی در خطر است.
اکثر کتابت، سخنرانیهای رسمی به زبان پشتو است و اینگونه میکوشند عرصه را برای زبان فارسی تنگ کنند ولی هر کشوری مانند ایران، افغانستان یا تاجیکستان اگر بخواهند ساختاری درسی داشته باشد و پیشرفتی در کشورشان صورت بگیرد باید به زبان پارسی بیشتر اهمیت بدهند با زبان پشتو نمیشود. زبان پشتو هم مانند زبان پارسی زبان مکلی افغانستان است ولی به دلیل خوانش یا تعداد علاقمندان بلکه به دلیل در دست داشتن حکومت به دست پشتو زبانها است.
خیلی تلاش کردند که زبان پشتو دومین زبان در کشور افغانستان باشد ولی در عمل اینگونه نبوده است.هیچ راهی برای در آغوش کشیدن زبان پارسی ندارند زیرا تحصیل در افغانستان به زبان پارسی است. زبان پارسی زبان میان تباری ،زبان قلم و زبان تفکر در افغانستان است.
آقای غفران آیا درگیریهای قومی در افغانستان آیا میتواند باعث شود یک فرهنگ و زبان خاصی غالب شود؟
فرهنگ و زبان غالب در افغانستان زبان پارسی است و تمام دولتهای که در افغانستان در این صد سال حکومت را به دست گرفتهاند در صدد این بودهاند که این زبان را از بین ببرند.در طی هزاران سال در افغانستان زبان ارتباطی بین ازبک با پشتو یا تاجیک یا هزاره زبان پارسی بوده است .
آیا درست است پشتوها در صدد این هستند که افغانستان را پاک سازی کنند چه نژادی، فرهنگی ویا مذهبی؟
پاکسازی کلمه بزرگی است که منظور کشتار صدهزار نفر است. در سالهای گذشته در دوران امیرعبدالرحمان اتفاق افتاده است و تقریبا 4 هزار (هزاره) کشته میشوند و تاجیک ها تبعید میشوند و در دوره طالبان اول هم این اتفاق صورت گرفته است در دورهی دوم طالبان هم میبینیم در پنجشیر، بدخشان و در بلخ صورت میگیرد.تعصبات پشتوها در حال حاضر بسیار بیشتر شده است.
شما میدانید بیشترین مهاجران افغانستانی از چه قوم و تباری هستند؟
در اروپا از هرنوع تباری هستند حتی پشتوها هم حضور دارند.نسل جوان از هر تباری که باشد نمیتواند خود را در افغانستان فعلی بیابد. جدا از قوم و تبار شرایط زندگی در افغانستان بسیار دشوار است .ولی تعداد مهاجرت نخبگان هزاره و تاجیک بیشتر از مهاجرت پشتوها است.خیلی نخبگان پشتو که در اروپا هستند در حال برعکس جلوه دادن عملکرد طالبان هستند و حتی برای طالبان لابیگری میکنند. بیشترین آوارگان نخبه (هزاره و تاجیکها )هستند.
آیا با وجود حضور طالبان در افغانستان امیدی وجود دارد تا زنان و دختران افغانستانی تحصیل کنند؟
«آن کس که اسب داشت غبارش فرونشست، گرد سم خران شما نیز بگذرد» اگر طالبان به همین پیمانه پیش بروند یک یا دوسال دیگر فرو خواهند ریخت کشوری که از نگاه اقتصادی ،اجتماعی و غرهنگی فرو پاشیده است. طالبان با زور نمیتوانند حکومت کنند این فشاری که بر زنان وجود دارد باعث شده بیشترین خیزش از سمت زنان باشد مانند بلخ ،بدخشان و کابل که زنان هر روز اعتراض میکنند برای گرفتن حق خود. طالبان اعلام کردهاند در سال آینده مکتبهای دختران باز میشود ولی نگفتهاند با چه شرایطی ولی زنان افغانستانی با ذهنیت طالبانی نمیتوانند ادامه تحصیل بدهند .در بیست سال گذشته زنان افغانستان دستاوردهای داشتهاند که به هیچ عنوان حاضر نیستند با ذهنیت طالبانی تبادل کنند. مشکل اختلاف فرهنگی است تنها مسئله تحصیل و کار نیست .طالبان میخواهند در بین زن و مرد در تمام مسائل منجمله تحصیل و پزشکی جدا سازی ایجاد کند و این اصلا شدنی نیست. مشکل نان نیست زنان افغانستان به دنبال (آزادی) هستند.
آیا با رقابتهای قومی که در بین اقوام گوناگون در افغانستان وجود دارد افغانستان آینده یک کشوربا مرزهای فعلی خواهد ماند ؟
من امیدوارم افغانستان، افغانستان نماند یا تغییر نام بدهد یا دستکم تغییر ساختار بدهد.یک دولت مرکزی در کشور افغانستان نتیجه نداده است . فعلا مردمان افغانستان به ویژه هزارها، تاجیک و ازبکها به دو دسته تقسیم شدهاند یک دسته به دنبال افغانستان فدرالی با نام خراسان هستند و دستهی دیگربه دنبال تجزیه افغانستان هستند مردم به هردو این مباحث فکرمیکنند مردم از جنگ و کینه پراکنی خسته هستند. بیشتر جوانان افغانستانی با هر تباری به این نتیجه رسیدهاند که افغانستان چهار یا پنج قسمت تقسیم شود و در یکی از این گوشهها بتوانیم یک زندگی انسانی برای خودمان داشته باشیم حالا هزاران سال دیگرهم براین خاک خون بریزد تنها برای مردم فقر و مهاجرت خواهد داشت و این خون ریختن برای خاک یک فکر پوسیده وکهنه است و پاسخگو نیست من امیدوارم افغانستان تجزیه نشود. من امیدوارم با حفظ همین مرزها وتفاوتها همهی ما در یک فضای انسانی با آرامش زیست کنیم.ولی اگر نشود مردم افغانستان حاضر نیستند برای یک کلمهی کاذب به نام وحدت ملی خون بدهند .و آیندهی افغانستان هر بیست سال تکرار شود.
شما آثار کدام شاعر پارسی زبان را بیشتر دوست دارید و مطالعه می کنید؟
در شعر پارسی سلطانی که هیچ زمان تاجش نیافتاد غزل است.من بیشترازخواندن غزلهای غزل سرایان کلاسیک کیف میکنم. من با آنکه حافظ ، مولانا و سعدی میخوانم اما هیچ شاعری به شعرهای بیدل و سبک هندی چنگ به دل نمیزند.من در غزل با صائب و بیدل حال میکنم.
یک غزل از بیدل برای ما میخوانید؟
«پر خودنمای کارگه چند و چون مباش ، در خانهی که سقف ندارد ستون مباش »
آیا شعر افغانستان در تبعید شکل خواهد گرفت؟
بیشترین شاعران مطرح افغانستان مانند استاد کاظم کاظمی، محمدی،ابوطالب مظفری، الیاس علوی و ابراهیم امینی و دهها تن دیگر که نامشان فعلابه ذهنم نمیرسد جوانانی هستند که در تبعید بزرگ شدهاند و خودشان شاعران تبعیدی مینامند.
وطن با زبان آن کشور معنا پیدا میکند مردم افغانستان هرجا که باشند زبان پارسی با آنها است پس مردم وطن را با خود به همه جای دنیا میبرند. وکسی نمیتواند زبان را از مردم افغانستان جدا کند.
شما به عنوان یک شاعر و شخصی که کار فرهنگی انجام میدهید آیا صحبت خاصی برای زنان افغانستان دارید؟
غفران در حدی نیست که به زن افغانستان پیام بدهد. غفران همت کند گوش کند و پیام زن افغانستان را بشنود. در فرهنگ افغانستان زنان بارها انکار شدهاند زنان دست کم پنجاه درصد جامعهی ما هستند. زنان معمارانی هستند که خشت اول این کاخ که ما نامش را فرهنگ و زبان پارسی میگذاریم گذاشتهاند با لالایهای که در کودکی در گوش ما خواندهاند. وقتی او انکار میشود این فرهنگ و تمدن دروغ است .امکان ندارد صاحب این فرهنگ را انکار کنی ولی سنگ عاشق بودن این فرهنگ را به سینهات بزنی
من به زن افغانستانی پیامی ندارم من برای زن افغانستانی دو گوش دارم که شنونده پیام زن افغانستان باشم ودوش بر دوش زن افغانستان برای آیندهی مشترکمان مسئولیت بپذیرم.
ولی مرد افغانستان از آن جایگاهی برخوردار نیست که نصیحت گوی زن افغانستان باشد ویا برای زن افغانستان تعیین و تکلیف کند.ویا به جای بیاندیشد ،نه ،زنان افغانستان دلیرتر ، شجاعترو صبورتر از مردان هستند.مردان افغانستان همت کنند از زنان بیاموزند و اجازه دهند زنان افغانستان خود زمام امور خود را به دست بگیرند.
نظر شما