تمرکز و اولویت اول من اجرای تلویزیون است، رویائی  که برای تحققش  سال‌ها  تلاش کردم و عرق ریختم، ملامت شنیدم و  خون دل خوردم. به تعبیری اکنون زمان درو و برداشت آن بذری  است که سال‌های گذشته کاشتم، بنابراین به طور جدی روی  اجرای تلویزیون متمرکزم.

پروانه شدن هزینه دارد، پیله را بشکاف

سلام نو سرویس فرهنگ و هنر:  در طول بیش از دو دهه گذشته چهره خندان و صدای گرمش با حافظه جمعی مردم گره و این روزها دیگر از کهنه‌کاران عرصه اجرا حساب می‌شود. عبدالرضا امیراحمدی نه تنها در وقت مصاحبه مثل زمان اجرا گرم و صمیمی است بلکه برخلاف اکثر اهالی هنر یا سیاست حسابی خوش قول است و سر ساعتی که در دسترس بود.
حواسش جمع است، اما محافظه‌کار نیست و حرف‌هایش را می‌زند. او اجرا را ساده نمی‌داند و معتقد است مجری به جز تکنیک به شخصیتی چند بعدی و پرورش یافته نیاز دارد تا حرفی برای گفتن داشته باشد.
امیراحمدی آن طور که پیش از این همه گفته بود این روزها پوست اندازی کرده و سعی می‌کند از تجارب سال‌های گذشته خود بهره ببرد. او در این گفت‌وگو به حواشی تلویزیونی و غیرتلویزیونی شوخی با پرسپولیس، نسبت مجریان با صداوسیما، بازگشت عادل و ۹۰ به قاب تلویزیون و پیشنهادات شبکه‌های ماهواره به خود پرداخته است.

در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.

آقای امیر احمدی این روزها بیشتر مشغول چه کاری هستید؟

تمرکز و اولویت اول من اجرای تلویزیون است، رویائی  که برای تحققش  سال‌ها  تلاش کردم و عرق ریختم ،ملامت شنیدم و  خون دل خوردم. به تعبیری اکنون زمان درو و برداشت آن بذری  است که سال‌های گذشته کاشتم، بنابراین به طور جدی روی  اجرای تلویزیون متمرکزم. در همین راستا من صبح‌ها صبح به خیر ایران را اجرا می‌کنم و دو سه شب در هفته هم برنامه شب نشینی را در شبکه جام‌جم روی آنتن دارم. تا دو هفته پیش هم برنامه به رنگ تنهایی را اجرا می‌کردم که ویژه محیط زیست بود. در کنار این ها فعالیت تحقیقی، تدریسی و مدیریتی هم دارم که سعی می‌کنم با برنامه ریزی آن‌ها را سامان دهم.

شما از مجری‌های کهنه‌کار صداوسیما هستید که سال‌ها تجربه اجرا دارید و نام و چهره‌ی شما در ذهن مردم حک شده. با این سابقه و با این تجربه باز هم در یک گفت‌وگو اشاره کردید که پس از محرومیت دو ماهه‌ای که سر ماجرای شوخی با پرسپولیس داشتید پوست انداختید. در آن دو ماه چه اتفاقی افتاد که شما از آن به عنوان پوست اندازی یاد می‌کنید؟ آیا این پوست اندازی مثبت بود؟

بله پوست اندازی قطعا  خوب است! من چند سال پیش کتابی گرد آوردم با عنوان «اگه می‌خوای از پوستت مراقبت کنی...پوست بنداز» و در آن بر لزوم تغییر در همه شئون شخصی و شخصیتی و شغلی و حرفه ای  تاکید کردم و در بخشی از آن گفتم :اگر عوض نشیم بی رحمانه  تعویض میشیم.

پیش از این می‌گفتند نسل هر 25 سال تغییر می‌کند، حالا اما آنطور که دانشگاه هاروارد گفته این فاصله تغییر نسل به 9 سال رسیده است.  جهان و مناسباتش  با سرعتی حیرت آورمدام در حال تغییر است و به تعبیرنویسنده  کتاب چه کسی پنیرمرا جا به جا کرد  کفش‌های ما همیشه باید برای حرکت و کشف مرزها و قاره‌های جدید آماده باشد.

من سال‌های متمادی در شرایط سخت و صعب  صبح به خیر ایران را با عشق و تعهد  اجرا می‌کردم .آن  محرومیت کوتاه  مرا از فضای پیلگی به مرحله پروانگی رساند.نوعی تکامل از بودن به شدن .یعنی قبل از آن فقط مجری بودم و بعد از آن مجری جریان ساز شدم که می توانست متفاوت و متمایز و اثر گذار باشد.مردم و رسانه ها او را دنبال می کردند و منتظر سخن تازه او بودند تا جهانشان تازه شود لذا این تهدید برای من تبدیل به فرصتی طلایی برای باز تعریف ماموریت و مسئولیت حرفه ای من شد و  نه تنها مرا محافظه‌کار نکرد بلکه جسارت و شجاعت  و نبوغ را درونم   شعله‌ور کرد.

پس آن محرومیت و حواشی آن باعث نشد که به فکر قهر از اجرا و کنار کشیدن باشید؟

به هیچ وجه بفکر قهر یا گلایه یا کنار کشیدن نبودم .فرصتی فراهم شد تا خود را رصد نمایم و ببینم کجا هستم و کجا باید بروم و چگونه بروم؟در واقع نوعی باز نگری در استراتژی رسالت رسانه ای خویش بازخوردهای مثبت آن اتفاق، حتی از سمت طرفداران علاقه مند پرسپولیس، به من انگیزه داد تا آن دوره غبار آلود و تاریک را پشت سر گذاشته و ققنوس وار از دل آتش حسادت عده معدودی تنگ نظر به سلامت بیرون آیم. در نهایت پس از آن اتفاق مصمم‌تر شدم که با اندکی اصلاح در روش باز هم حنجره و صدای مردمم باشم.

اشاره‌ای به طرفداران پرسپولیس داشتید. آن شوخی شما به جز محرومیت از دو ماهه از اجرا دردسر دیگری هم داشت.

به آنان حق میدادم از من آزرده خاطر باشند اما در این حادثه جز خیر و برکت ندیدم

بعد از آن ماجرا 4 میلیون حمله به صفحه اینستاگرام من شد و هر پست اینستاگرامی  بیش از 250 هزارکامنت و یادداشت موافق و مخالف و متنوع داشت. باشگاه پرسپولیس هم شکایت کرد و مدتی درگیر دادگاه بودم که حدود یکسال طول کشید . اما با وجود همه این مشکلات در یک پست اینستاگرامی نوشتم:

اگر دشنام می گویی و گر نفرین ، دعا گویم

جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خا  را

در طول این سال‌ها به جز شما مجریان دیگری هم از اجرا محروم شدند، محرومیت‌هایی که گاه به چند سال هم کشیده است. با توجه به این مسئله نسبت مجری صداوسیما چیست؟ آنطور که برخی می‌گویند ما با یک رابطه رمانتیک پدر و فرزندی روبه‌رو هستیم یا یک رابطه کارمند و کارفرما؟

نه آنقدر شور و رمانتیک  و نه اینقدر بی‌نمک و سیستماتیک . بل امر بین الامر

تمام مکاتب مدیریتی  توصیه می‌کنند که مدیران دوجهی باشند گاهی رهبری دلسوز  و حامی و گاهی مدیری جدی وقاطع. نمونه رایج آنرا شنیده اید که مدیران  صداوسیما به مثابه پدر سخت گیری هستند که در مسیر تربیت ،تخلف فرزند را بر نمی تابند اما حامی و غمخوار فرزندند و تحمل درد و رنج اش را ندارند.

به باور من رابطه ما با مدیران رسانه رابطه ای حساس و استراتژیک است که ظرایف و دقایق خود را دارد.  همیشه به ما توصیه می کنند  که از مجموع دستاورد و اعتبار سازمان مراقبت کنیم و قدر و قیمت خویش بدانیم ولی همانطور  که اعضای خانواده همیشه به حرف پدر گوش نمی‌ دهند  درحرفه اجرا  هم این مراقبت و صیانت رخ نمی دهد ، مجری تحت تاثیر عوامل مختلف روحی یا محیطی اظهار نظری می کند که  دردسر ساز  می شود و مشکلاتی برای سازمان و مجریان و خود شخص ایجاد می کند.

برنامه 90 و عادل فردوسی‌پور هم در همین چهارچوب است؟

به تحقیق و دقیق نمی توانم بگویم که اینگونه بوده است  و داستان عادل و برنامه نود روایتی کاملا متفاوت دارد فکر کنید فرزند شما به  مدرسه  می‌رود و مدیر به شما می‌گوید به هر دلیل صلاح نیست فرزند  شما در این مدرسه باشد  او را به مدرسه دیگری ببرید. به باور من رابطه پدر و فرزندی بین عادل و صداوسیما بوده و هنوز هم هست. عادل  در مصاحبه‌ای گفت که خودش را هنوز فرزند رسانه ملی می‌داند و امروز هم در شبکه ورزش برنامه تولید می‌کند حتی به وی پیشنهاد مدیریتی هم شد که قبول نکرد لذا به نظر می آید مساله عادل مساله درون سازمانی نبود .

آن چنان که مهندس باهنر نماینده سابق مجلس در پشت صحنه برنامه صبح بخیر ایران گفت مجمع کرمانی های مقیم تهران عادل را به عنوان وزیر ورزش به آقای رئیسی پیشنهاد دادند، ولی مخالفت شد. در این شرایط مدیران  صداوسیما  در مقابل هجمه افکار عمومی مبنی بر بازگشت برنامه نود چه می تواند بکند؟

با این تفاسیر آیا می‌توان انتظار داشت که مدیران جدید سازمان عادل و 90 را بازگردانند؟

بستگی دارد.میدانیم که سیاست اقتضایی است ،اگر اقتضا کند عادل باز می‌گردد و اگر اقتضا نکند با تغییر رییس سازمان و مدیران دیگر هم عادل باز نمی‌گردد.

در این سال‌ها مجریان بسیاری از اجرا محروم شدند. این محرومیت‌ها به سطح اجراها آسیب زد؟

موجب شد مجریان مصلحت اندیش تر و محافظه کارانه تر اجرا کنند ،نوعی ترس از حذف و فراموش شدن

نوعی رخوت و روز مرگی و روز مره گی در اجرا با این نگرش که  مجری نباید دنبال درد سر بگردد. وقتی دنبال دردسر نیستی نمی توانی انتقاد کنی ،نمی توانی هدایتگر جامعه باشی.مجری بنا بر تعریف علمی و آکادمیک،پیامبر رسانه و جامعه است وقتی حمایت نشود و بی مهری ببیند

شیر بی یال و دم و اشکم است

قدرت راهبری و جریان سازی ندارد.

قدرت ملکه رسانه  خانم اپرا وینفری را بنگرید و وسعت قلمرو نفوذ و تاثیر این بانوی قدرتمند در الهام بخش بودن بانوان و دختران و سیاه پوستان

بعنوان مصداق و مثال  امتناع وی درنخوردن گوشت گاو(مشکوک به جنون گاوی)باعث شد طرفدارانش در صد و سی چهار کشور  گوشت گاو نخورند و مسئولان و دامداران با جدیت به دنبال درمان این بیماری بر آیند   این است  قدرت رسانه و یک مجری در دنیا

 قطعا با محرومیت مجری همه متضرر می‌شوند  یک مجری با سرمایه‌گذاری هنگفت ،  و پس از مجموعه‌ای از آزمون و خطاها به جایگاهی  می‌رسد که محبوب و مقبول و اثر گذار است   و مرجع

 درست در همین زمان که  فصل برداشت محصول  مجری است، سازمان و مردم  از این خدمات و اثرات   محروم می شوند.

این قطعا ضرر بزرگی برای رسانه است، اما متاسفانه از یک دهه پیش رسم نادرستی  توسط برخی مدیران در کشور جا افتاد که صراحتا می‌گفتند ما سردار نمی‌خواهیم، سرباز می‌خواهیم. این یعنی کارمندان و مجریان  در هر سطحی که هستند مطیع و منقاد و گوش به فرمان باشند. این فرهنگ در تمام بخش‌ها تسری پیدا کرد و  امروز می‌بینیم که افراد حرف گوش کن بدون خاصیت و مهارت  تمام کرسی ها و مناصب را اشغال کردند و صاحب‌نظران و متخصصان خون دل می خورند.

جواهر فروشان به کنجی خموش

چه گرم است بازار شلغم فروش

دلیل عدم وجود مجری برند در یک دهه گذشته نیز به همین مسئله باز می‌گردد؟

این مسئله علل  بی شمار دارد.قانون فرایند می گوید رم یک روزه ساخته نمی شود ،هیچ کس یک روزه پزشک و متخصص و مجری حرفه ای نمی شود،هیچ کس یک شبه برند و برنده نخواهد شد بلکه در گذر زمان وسرد و گرم روزگار به مقصود و مطلوب می رسد. برنامه‌های اول عادل فردوسی پور را به خاطر بیاورید که چه طور بود و امروز چگونه است. احسان علیخانی، فرزاد حسنی و دیگران هم به همین شکل . موفقیت و برند شدن نیازمند گذر زمان است امروز هم کسانی چراغ خاموش در تلاشند  که بعدا خواهند درخشید.

علت دیگر را باید در تغییر سریع تعریف رسانه وکارکرد و ابزارهای وابسته به آن دانست   قبلا با چند شبکه محدود روبه‌رو بودیم و تمام توجه مردم معطوف به تلویزیون و همان چند شبکه بود. امروز تلویزیون به حاشیه رفته و گوشی‌ها هوشمند خود یک رسانه هستند که هر کسی می‌تواند در آن تولید محتوا کند.از برودکست به برودبند مهاجرت کرده ایم که شرایط خاصی دارد  .عامیانه اینکه از مجریان شاخص و شاخ به شاخ های اینستاگرام سقوط کرده ایم.

این روزها می‌بینیم که برخی مجریان با سابقه و مشهور صداوسیما پس از محرومیت از اجرا به شغل‌هایی روی آورده‌اند که با سوابق و تصویر ذهنی مخاطب از آن‌ها چندان هم‌خوان نیست. این مسئله هم می‌تواند در احتیاط نسل جدید موثر باشد؟ اساسا به نظر شما این اتفاق بد است؟

 در نحوه نگرش  مجریان جوان به آینده این حرفه  موثر است.

 اما درباره این مجریان قضاوت کردن بسیار سخت است. من هم اگردر وضعیت معیشتی این پیشکسوتان قرار بگیرم چه بسا  تصمیمات مشابه یا بدتر اتخاذ کنم. خاطرم هست سال‌ها پیش خلبانی را دیدم که در میدان آزادی با کلاه و عینک و ماسک مخفیانه  مسافرکشی می‌کرد تا کسی او را نشناسد. آن خلبان گفت  پس از سکته چون مهارتی نداشته  مجبور شده مسافرکشی کنه  و صورت خود را پوشانده  که فامیل و عروس ها او را نبیند چون خجالت می کشید خلبان بلند پرواز آسمان اسیر نان در خیابان شود. تلنگری بود  که تک بعدی نباشم سعی کردم با گذراندن  دوره‌های مختلف  مهارت‌های پول ساز  کسب کنم که اگر روزی نتوانستم اجرا کنم مجبور به انجام هر کاری برای گرداندن چرخ زندگی نشوم.و همواره با حسرتی به دل با خود می گویم  کاش ناصحی بود که به آن دوستان بزرگتر و پیشکسوت راه‌های بهتری برای استفاده از شهرت خود نشان  می داد.

اشاره‌ای به مهارت‌های مختلف خود داشتید. آن طور که من شنیدم شما یکی از شناخته‌شده‌ترین و البته گران‌ترین دوره‌ها و کارگاه‌های اجرا را دارید.

کاملا درسته. این دوره‌ها  سه ویژگی مهم دارد.

علاقمندی ،توانمندی و سود مندی

 این دوره‌ها در amirahmaditv.com  به لحاظ محتوا و روش کاملا نو و به روز است، دیگر آن که رویکرد دوره‌ها کاربردی و عملیاتی است وسوم اینکه درجه خلوص آن بالاست. من همیشه می‌گویم شما از هر مغازه‌ای می‌توانید عسل بخرید، تفاوت این عسل‌ها در درجه خلوص آن‌ها است.

جالب  است بدانید  مجموعه‌ای از معتبرترین کارگاه‌های بازاریابی و تبلیغات ،مدیریت و توانمند سازی و سایر علوم مرتبط و غیر مرتبط  را گذرانده‌ام وبه عسل و عصاره ای رسیده ام که در نوع خود مفید و  منحصر بفرد است یعنی از هر خرمنی خوشه ای بر گرفته و  در کلاس‌ها و دوره‌ها  سخاوتمندانه  به علاقه مندان  آموزش  می دهم طوری که بعد از پایان دوره،می توانند تولید محتوا کرده و به در آمد دست پیدا کنند.طبیعی است هر کس محصول و خدمات عالی می خواهد باید هزینه گزاف اش را بپردازد.

آن طور هم که به نظر می‌رسد کارگاه‌های شما صرفا روی اجرا متمرکز نیست.

دقیقا همینطور است. ما دنبال تربیت مجری چند بعدی و چند مهارتی  هستیم. اوپرا وینفری همیشه تاکید دارد که اهل رشد فردی باشید تا بتوانید مخاطب را تحت تاثیر قرار دهید. کلاس‌های من 80 درصد روی رشد فردی و خلوص متمرکز است و 20 درصد به تکنیک اجرا می‌پردازد.

شما به عنوان یک مجری کهنه‌کار و یک استاد اجرا امروز کدام مجری را بیشتر می‌پسندید؟ کدام مجری چند بعدی است؟

پاسخ به این سوال کمی دشوار است. بقول اسکاولشین  :هر کس پیش از آن که دوست یا دشنم باشد، معلم من است. تمام آنهایی که اجرا می‌کنند برای من حکم معلم را داشتند و من از هر کدام چیزی یاد گرفتم. از استاد میر فخرایی مرحوم عالمی  صالح علاء تا محمدرضا شهیدی‌فر، جواد آتش‌افروز نصرت اکبری ،عادل فردوسی پور محمد جعفر خسروی وگیتی خامنه ای و حسین رفیعی و امیر حسین مدرس و ...... درسها آموختم که مپرس

 در کلاس‌ها  به تاکید می گویم مجری  یاید مانند زنبورعسل روی گل‌های متفاوت بنشیند، عصاره را جذب کند و عسل و عصاره ای  تحویل دهد  که هم‌زمان مفید و خوشمزه باشد. خودم هم چنین رویکردی دارم و از خرمن دوستانم خوشه‌ای می‌چینم و اعتقاد دارم همکاران من همگی شاهکار هستند.با این توصیفات حق دهید که کلاس‌ها گرانقیمت باشد.

به عنوان آخرین سوال آیا شما هم پیشنهاد کار در شبکه‌های ماهواره‌ای را داشتید و به فکر رفتن افتادید؟

ده سال قبل یک نوبت به من پیشنهاد همکاری  شد. با استاد اسماعیل میرفخرایی مشورت کردم. ایشان گفتند: این تصمیم شخصی است وخود باید بسنجید که چه می‌دهید و چه می‌گیرید و چه می‌خواهید بکنید. اما فکر کن در یک رسانه‌ای خبری به شما بدهند و از شما بخواهند  به جای خلیج فارس بگوئی خلیج عربی، آن وقت تو به عنوان یک ایرانی حاضری به تاریخ، تمدن و ملتت پشت کنی؟ گفتم :هرگز

لذا هیچگاه به رسانه ای دیگر فکر نکرده ام .من فرزند رسانه ملی ام و خاک پای مردم ایران و صدای همه کسانی که حنجره ای برای فریاد و تریبونی برای احقاق حق ندارند.

کد خبرنگار: ۲۰
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***