به گزارش سلام نو به نقل از رکنا،آبان ماه سال ۱۴۰۱ دختر جوانی به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن پدر ۶۷ ساله اش به نام حجت خبر داد .
وی به ماموران گفت: پدر و مادر ساله با هم زندگی کردند و 4 فرزند دارند. اما حالا مدتی است با هم اختلاف پیدا کردهاند .پدرم به خانه ویلایی که در شمال تهران دارد رفته و آنجا به تنهایی زندگی میکند. ما به تازگی متوجه شدهایم پدرمان یک زن جوان را صیغه کرده است. آخرین بار من و برادر بزرگم به خانه ویلایی پدرمان رفتیم تا با او صحبت کنیم سر زندگی برگردد. اما او گفت ماجرای ازدواج مجددش ارتباطی با ما ندارد و ما به خانه برگشتیم .اما حالا چند روز است از پدرمان هیچ خبری نداریم . پژو او در حیاط خانه ویلایی پارک شده اما خبری از پدرمان نیست و میترسیم بلایی سرش آمده باشد.
با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد میانسال آغاز شد.
ماموران در بررسی خانه ویلایی حجت گوشی موبایل وی را یافتند و دریافتند خانه ویلایی مجهز به دوربین مداربسته بوده اما حافظه دوربین مداربسته سرقت شده است.
ماموران در نخستین گام از تحقیقات به پرس و جو از همسر صیغهای حجت پرداختند .
اختلاف با اعضای خانواده
زن جوان گفت :من 2 ماه قبل به عقد موقت حجت درآمدم و با او زندگی میکردم .اما خانوادهاش مخالف ازدواج ما بودند و با او اختلاف داشتند. همسر صیغهایام آخرین بار با پسر بزرگش به نام ماهان قرار ملاقات داشت تا معامله ماشین انجام دهند .من به خانه خودم در ورامین رفتم و دیگر از شوهرم اطلاعی ندارم .
اعتراف به جنایت بعد از ۵۰ روز
در حالی که ۵۰ روز از ناپدید شدن مرد میانسال گذشته بود پسر ۴۰ ساله وی به نام ماهان به پلیس آگاهی رفت و پرده از جنایت خانوادگی برداشت.
وی گفت :من پدرم را به خاطر اینکه مادرم را رها کرده و زن دوم گرفته بود کشتم و جسد او را به چاه آب در ویلا انداختم .من همه آثار جرم را از بین بردم تا کسی به ماجرا پی نبرد .اما در این ۵۰ روز عذاب وجدان رهایم نکرد. به همین خاطر آمدهام تا حقیقت را بگویم .
با اظهارات ماهان ،بقایای جسد از عمق چاه بیرون آورده و به پزشکی قانونی منتقل شد. اما پلیس اثری از سر مرد میانسال نیافت .
ماهان گفت سر پدرش را در نخاله های ساختمانی رها کرده است. وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد .
در دادگاه
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: سه خواهر و برادر ماهان طی لایحهای رضایت بدون قید و شرط خود را اعلام کردهاند. از این رو از جنبه عمومی جرم برای متهم تقاضای مجازات دارم.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و در تمام مدت رسیدگی به پرونده اشک پشیمانی ریخت.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت : پدرم، مادرمان را رها کرده و زن صیغهای گرفته و به خانه ویلاییاش در شمال تهران رفته بود .او مادرم را تنها گذاشته و حال روحی مادرم به هم ریخته بود. یک بار همراه خواهرم به خانه ویلایی پدرم رفتیم تا او را از ادامه زندگی با زن صیغهای اش منصرف کنیم. اما پدرمان با پرخاشگری ما را از خانه بیرون انداخت و گفت این موضوع به ما ارتباطی ندارد. چند روز بعد وقتی حال و روز به هم ریخته مادرم را دیدم ناراحت شدم و به خاطر مادرم تصمیم گرفتم بار دیگر با پدرم صحبت کنم .به همین خاطر به خانه ویلایی او رفتم. اما وقتی سر صحبت را باز کردم پدرم شروع به فحاشی کرد و من که کنترل اعصابم را از دست دادم با چوبی که پشت در بود ضربه ای به سر او زدم. پدرم بیهوش روی زمین افتاد و من به اتاق خواب رفتم. نیم ساعت بعد وقتی از اتاق خارج شدم متوجه شدم حال پدرم بد است .نبضش به آرامی میزند و میخواستم او را سوار ماشین کنم و به بیمارستان برسانم. اما پدرم جان سپرد.
وی در حالی که به شدت اشک میریخت گفت: من ترسیده بودم و نمیدانستم با جسد چه کار کنم .جسد را طناب پیچ کردم تا آن را به داخل چاه آب در حیاط ویلا بیاندازم اما همه جا تاریک بود و من به شدت دستپاچه شده بودم .جسد به داخل چاه فرو نمی رفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم طناب را ببرم. اما یکباره متوجه شدم در تاریکی و اشتباهی سر پدرم را بریدهام .من بدن او را به داخل چاه انداختم . از ترسم سر را داخل یک کیسه گذاشتم و شبانه آن را در نخالههای ساختمانی رها کردم.نیمه شب به ویلا برگشتم و دست و صورتم را شستم و همه لباس و رختخوابهایی را که خونی شده بود آتش زدم. من همه آثار جرم را از بین بردم تا کسی به من شک نکند. من در ۵۰ شبی که پلیس در جست و جو قاتل پدرم بود در خانه بودم اما یک شب نخوابیدم . مدام کابوس میدیدم تا اینکه خودم به پلیس آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
متهم که در ادامه تشریح جزئیات جنایت حالش بد شده بود و از شدت گریه دیگر نمیتوانست حرف بزند روی صندلی نشست و مامور بدرقه برایش آب آورد.
سپس ماهان ادامه داد: باور کنید همه چیز اتفاقی رخ داد و من قصد کشتن پدرم را ندلشتم.بعد از مرگ پدرم برای اینکه آثار جرم را از بین ببرم ناچار شدم کارهای وحشتناکی انجام دهم و پشیمانم.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اینکه اخلاق پدرت چطور بود ؟ گفت : پدرمان مرد بد خلقی بود و با ما و مادرمان رفتار خوبی نداشت .من آخرین بار به خاطر مادرم پیش پدرم رفته بودم تا با او صحبت کنم. من فقط به ناراحتی مادرم و غصههای او فکر میکردم که دست به این کار زدم و حالا پشیمان هستم .
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
نظر شما