به گزارش سلام نو به نقل از اطلاعات آنلاین، آدمها بد متولد نمیشوند؛ بهتدریج بد میشوند. اما گفتن این حرف درباره علیاصغر بروجردی معروف به «اصغر قاتل» خیلی سخت است. گزارشی بخوانید از جزئیات تازهای پیرامون اعدام این چهره مخوف قرن گذشته ایران از منبعی کمتر دیده شده.
خانواده نفرین شده
او در خانوادهای نفرینشده به دنیا آمد که پدر و پدربزرگش، هر دو، از قتل و دزدی و چپاول ابایی نداشتند. نقل است که فقط پدرش، علیمیرزا، ۴۰ نفر را کشته بود. با چنین تبار و طایفهای عجیب نبود که اصغر خیلی زود دست به جنایت زد. او که در کودکی همراه خانوادهاش از ایران به عراق رفته بود، از نوجوانی کودکان را آزار و اذیت میکرد و نخستین بار در ۱۴ سالگی به این خاطر به زندان افتاد. در سالهای اقامتش در عراق به ۲۵ کودک و نوجوان تجاوز کرد و بعد آنها را کشت. بعد از آخرین قتلش به ایران گریخت و در ایران هم ۸ نفر را کشت و جنازههایشان را در چاه انداخت تا بالاخره به دست مأموران اداره تأمینات دستگیر شد.
اعدام به روایت « تجدد ایران»
اعدام اصغر قاتل یکی از پرتماشاگرترین اعدامهای تاریخ ایران است. صبح روز چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۱۳ اصغر قاتل در میدان سپه جلوی اداره تشکیلات کل نظمیه به دار مکافات آویخته شد. روزنامه «تجدد ایران» که روزنامه عصر بود، فردای اعدام او در گزارشی به این واقعه پرداخت. این روزنامه گزارش کرده که از شب سهشنبه جمعیت کثیری به میدان آمده و تا دو ساعت مانده به آفتاب تمام میدان از زنان و مردانی که برای تماشای اعدام آمده بودند اشغال شده بود. جمعیت بهقدری زیاد بوده که تمام اطراف میدان سپه تا خیابانهای مجاور پشتبهپشت پر از آدم بود.
گزارش روزنامه تجدد ایران از اعدام اصغر قاتل
یک ساعت قبل از طلوع آفتاب مدعیالعموم، مدیر دفتر دیوان عالی، رئیس پلیس، رئیس اداره محبس و دو دکتر عدلیه به میدان میآیند. مراتب حکم را به اصغر، که سهشنبهشب به توقیفگاه تشکیلات نظمیه آورده بودند، طبق تشریفات ابلاغ میکنند. آخرین درخواست اصغر دیدار مادرش و خالهاش بوده که چون مادرش در عراق و خالهاش در بروجرد بوده، اجابتش میسّر نمیشود. به گزارش مخبر روزنامه «تجدد ایران»، اصغر قاتل اظهار میکند: «من چند نفر مجهولالهویه را بیشتر نکشتهام و شما مرا برای خاطر این اشخاص ولگرد میکشید. من که شخص حسابی و سیدی را نکشتهام.» مدعیالعموم از او میپرسد حبیب عراقی را چرا کشتی؟ جواب میدهد: «او هم بیسروپا و دزد بود که کشتم.» این اظهارات و جوابها، از دید این روزنامه، درواقع بهمثابه آخرین اقرار و اعتراف صریح اصغر قاتل بود و بر حکم محکومیت خود که در دیوان عالی هم ابرام شده بود، با این اقرار مهر تأیید میزند.
سپس به اصغر میگویند اگر غذا و چای میخواهد بگوید تا بیاورند. اصغر چیزی نمیخواهد و او را از توقیفگاه برای اجرای حکم بیرون میآورند. هنگام خروج، وقتی که مطمئن میشود دیگر کارش تمام است و سرش بالای دار میرود، عجزولابه میکند و دو گوسفند نذر میکند تا از این وضع خلاصی یابد. تا قبل از خروج از در توقیفگاه اداره تشکیلات کل نظمیه، حالت عادی خود را حفظ میکند و شجاع و نترس به نظر میرسد، اما همینکه از در خارج میشود و جمعیت حاضر در میدان سپه را میبیند، لرزه بر اندامش میافتد و حالش تغییر میکند.
او را تا پای چوبه دار کشانکشان میآورند و جمعیت تماشاچی برای دیدن او از نزدیک مدام فشار میآورد و به هر نحوی خود را به محوطه جلوی اداره تشکیلات نظمیه میرساند و چوبه دار را چون حلقه انگشتر در میان میگیرد.
اصغر نزدیک چهارپایه میشود و حکم محکومیتش را بر طبق نظامنامه و تشریفات قانونی قرائت میکنند. مدعیالعموم به او تکلیف میکند که روی چهارپایه برود. اصغر روی چهارپایه میرود و طناب را به گردنش میاندازند و او را به دار میکشند. اصغر در بالای دار مدت چند دقیقه دستوپا میزند و به قوت دست خود را به طناب نزدیک میکند و آن را محکم میگیرد و بالاخره جان میدهد.
جمعیت تماشاچی تا ساعت ۸ صبح در میدان سپه مجتمع بوده و در تمام مدت اجرای حکم احساس تنفرآمیزی نسبت به اصغر قاتل و اعمالش در جو میدان احساس میشده است.
با مرگ اصغر قاتل پرونده یکی از مخوفترین جنایتکاران ایران در دوره پهلوی اول بسته شد.
نظر شما