به گزارش سلام نو به نقل از دیدار نیوز، محسن مهرعلیزاده مصدق را نیرویی ملی معرفی کرد که نقش موازانه در روابط بینالملل را میفهمید.
با تشکر از اینکه دعوت ما را برای این گفتگو پذیرفتید. امیدواریم حاصل این گفتگو هم از سوی ملت ایران و هم از سوی مدیران اجرایی مورد توجه قرار گیرد و بتواند به سامان گرفتن امور کمک کند.
-آقای دکتر مهرعلیزاده من گفتگو را از مسئله کلیتر شروع میکنم. به نظر شما امیدی میتوان به اصلاح امور داشت یا آقای مهرعلیزاده هم مثل برخی از دوستان اصلاح طلب به ضرورت تغییرهای ساختاری رسیدهاند؟
*با سلام و تشکر از شما و مدیر مسئول نشریه محترم، وزین و دقیق نیمروز و قدردانی از زحماتی که در این مدت کوتاه در مسیر آگاهی بخشی حرفهای، بیطرفانه در بُعد علمی، و البته تکثرگرا قدمهای موثری را برداشتهاید، از اینکه در یک ساله شدن فعالیتهای عملیاتی دولت فرصتی را در اختیارم قرار دادید تا نگاهی به پشت سر بیاندازیم و کارنامه یکساله دولت سیزدهم را که به نوعی کارنامه هر سه قوه هست مورد بررسی منصفانه قرار بگیرد، سپاسگزاری میکنم. در ایام محرم هستیم و روزهای تلخی که زمان و زمین توانست بصورت یکجا شاهد الگوهایی باشد که در طول تاریخ سرمشق بشریت باشد. شهادت سرور و سالار شهیدان و یاران با وفایش را تسلیت عرض میکنم.
سوال شما را به دو بخش تقسیم میکنم و البته به دلیل محدودیت زمان مجبورم کلیتر جواب بدهم وچون فرمودید ویژهنامهای در این خصوص در دست انتشار دارید حتما دوستان دیگر به تفصیل و روشنگرانه در این موارد توضیحاتی خواهند داد اینکه آیا مهرعلیزاده به تغییرات ساختاری در برخی بخشها معتقد است؟ باید عرض کنم که مستحکمترین دولتها و قویترین ساختارها، حتما انعطافهایی را در برخی موارد از خود نشان داده و بعضا" ساختاری را که غیر مفید بوده و نتایج مطلوبی نداشته است اصلاح کردهاند. این اتفاق بعید و عجیب نیست. این امر زنده بودن جامعه، قانون و احساس مسئولیت مردم و مسئولین نسبت به سرنوشت مردم و کشور را نشان میدهد. سه دهه قبل یکبار در ساختار کشور تجدید نظرهایی شد و بیشتر کسانیکه به آن رای دادهاند هنوز در قید حیات هستند. معتقدم باید مباحث جدی کارشناسی روی قانون اساسی صورت گیرد تا برخی دوگانگیها و تعارضهای احتمالی شناسایی شده و برطرف شود. با غور عمیق کارشناسی در دال مرکزی مطالبات و گفتمان محوری ساختار و سنجش آن با گفتمان مطلوب موجه ساختار فعلی، یعنی گفتمان دولت – ملت میتوان موارد متعارض را شناسایی و اصلاح نمود.
اما اینکه اگر ساختار به هر دلیلی تغییر نیابد- به هر دلیلی که باشد- امیدی برای اصلاح امور هست؟ این یک بحث مبنایی است و به نظر من برمیگردد به درکی که ما: اولا ازگفتمان قانون اساسی خودمان داریم و ثانیا از نظام اجرایی کشور، که چه شاکلهای را در ذهن خود برایش ترسیم کردهایم. به نظرم اینجا دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این است که امکان اصلاح وجود ندارد. صاحبان این دیدگاه مدعی هستند تجارب و تلاشهای قبلی همه نشان داده که تا ساختار قانون اساسی اصلاح نشود، کار پیش نمیرود؛ و از میان صاحبنظران تعدادی هستند که در این زمینه استدلال و حرف دارند. اما دیدگاه دوم میگوید قانون اساسی فعلی ظرفیتهایی دارد و میتوان همچنان به آن امیدوار بود. به شرط آنکه در استفاده از این ظرفیتها واقع بین بود. کسانی این مفهوم را خوب متوجه میشوند که کار اجرایی کردهاند. بیتعارف باید عرض کنم. مدیران دوپینگی، چه هیئتی باشند، چه جناحی و یا حتی سیاسی فرقی نمیکند و مفهوم مطلب بنده چنانکه بایدوشاید برایشان جا نخواهد افتاد. اما مدیرانی که پلکان ترقی را یکی یکی بالا رفته باشند خوب درک میکنند. مدیر اجرایی باید موقعیت و ظرفیت را ایجاد کند، کارکند، جامعه را راضی کند، اعتماد مردم به دولت و حاکمیت را جلب کند، برای حاکمیت سرمایه اجتماعی بیاندوزد، بدینترتیب زمینه همراهی جامعه و مردم حتی در اصلاحات و تحولهای بنیادین نیز فراهم میشود. یادمان باشد، همواره رشد مردم و جامعه مستلزم برنامه ریزی، سرمایه گذاری و صرف زمان کافی است.
آقای دکتر گاهی زمین تراز نیست. ساختار مشکل دارد و به نفع یک طرف کج شده است. چگونه میتوان ایجاد ظرفیت کرد؟
*اولا در دیدگاه مهندسی همواره راهی برای برای تراز کردن زمین هست و باید بدانیم هیچ زمینی لزوما" همواره تراز یا ناتراز نبوده است، این هنر کنشگران سیاسی و اجتماعی یا جامعه است که با ارائه راهکارها و انجام اقدامات موثر بتوانند با حفظ آرامش جامعه، ناترازیها را تراز کنند و در زمینه تعاملات جهانی نیز باید بپذیریم که اصولا" یکی از مفاهیم سیاست، بازی در زمین ناتراز است. ارزیابی دقیق ژئوپلتیکی میخواهد تا فرصتها و تهدیدهای خود و دیگران را درست بشناسیم و به موقع آنها را بکارگیریم یا به موقع سکوت کنیم. در بُعد داخلی هم که فکر میکنم کنایه شما به آن برمیگردد، اگر رقیب به قدری در مهره چینی خطا کند که به اصطلاح نتواند به دروازه خالی گل بزند تراز زمین به نفعش هم باشد چه فایدهای دارد؟ همه قوهها با او باشند، مجلس، حمایتهای بیدریغ رهبری، قوه قضائیه، قوای نظامی و انتظامی، حتی به دلایل اتفاقی اوضاع فرا ملی و حوادث بین المللی، همه چیز را برای تصمیمهای درست و بزرگ آماده کرده باشد، اما اگر درک صحیحی از «نظام تصمیم» نباشد، بازیگران اصلی موثر و تصمیم ساز و اندازة تاثیر آنها درک نمیشود و به کار گرفته نمیشود و در نتیجه با همه امتیازاتی که برشمردیم باید بازی را واگذار کنند.
در وهله بعد اگر گروه برخوردار از رانت ناترازی زمین، بدلیل عدم برخورداری از دانش و تجربه لارم، آشنا به مفهوم «بهره وری» در «نظام تصمیم سازی» نباشد، برنامهای نداشته باشد، اقتضایی عمل کند و هر بخشی از ساختار دولت بصورت جزیرهای فقط نمایشی از نقش انفرادی خودش ارائه دهد، این زمین ناتراز نه فقط نجاتش نمیدهد بلکه اسباب بی اعتمادی مضاعف، مردم و جامعه شده و اگر کار اندکی هم انجام شده باشد، بی بها جلوه میدهد.
– به نکته خوبی اشاره کردید. به نظر شما پاسخگویی اساسا به رسمیت شناخته شده است؟ چرا تاکنون ما موردی نداریم که مثلا فرد خودش از عملکردش ناراضی باشد و استعفا دهد. اصلا چرا جوابگو بودن را مغایر با قدرت اجرایی میدانیم؟
*در شهریور ۱۴۰۰ یوشی هیده سوگا نخست وزیر ژاپن به دلیل عملکرد ضعیفش در مقابله با ویروس کرونا آنهم پس از یکسال از به قدرت رسیدن و آغاز کارش استعفا داد. از آن مهمتر این بود که این آقا به جای شینزوآبه آمده بود، که خودش از شخصیتهای موفق ژاپن بود و رکورد طولانیترین مدت زمان نخست وزیری تاریخ ژاپن به نامش ثبت شده و توانسته بود کشورش را در بحرانهای زلزله و سونامی ناشی از آن به نحو قابل قبولی هدایت کند. (ایشان به دلیل کسالتی که بر او عارض شده بود و فقط بخاطر آنکه احساس کرده بود ضعف جسمانی مانع انجام تکالیف نخست وزیری اش خواهد شد از سمت خود کناره گیری کرده بود).
میخواهم عرض کنم در جوامع پیشرفته این امر عادی، مطلوب و گاه ضروری است. مسئولیتهای دولتی فرصتهایی است که مردم به عدهای به عنوان مسئول میدهند که خدمتگذار مردم باشند. این مسئولیتها گرچه مهم و ارزشمند هستند و طبعا" به میزانی که خدمتگذاری صحیح، دقیق، دلسوزانه، موفق و صادقانهای را انجام دهند مورد احترام مردم هستند. تاریخ خودمان و کشورهای دیگر نیز این را نشان داده است. ولی وقتی عدهای متکی بر فرهنگ نادرست پذیرش ارباب و رعیتی از مسئول موظف به خدمتگذاری ارباب میسازند و طبعا" این امر بر صاحب منصب هم مشتبه میشود. کاری که در ژاپن صورت گرفت در کشور ما ناممکن و غیر عادی جلوه میکند و همانگونه که عرض کردم رسوب افکار ارباب رعیتی است که نسبت " دولت – ملت " به جای " خادم و مخدوم "، به " حاکم و محکوم " تبدیل میشود! بخش عمدهای از وعدههای دولتمردها تحقق نمییابد، اما کسی هم مورد سوال واقع نمیشود، اصلا چه کسی باید بپرسد؟ مردم؟ نخبگان؟ احزاب؟ روزنامه ها؟ مجلس؟ قوه قضائیه؟ مردم، نخبگان، احزاب و روزنامهها را که شما بهتر میدانید. مجلس و اغلب نهادهای دیگر مرتبط با این امور هم در یکدستی کامل، بانیان وضع موجود را با دادن آدرس غلط به ۸، ۱۶ و حتی تا ۴۰ سال پیش حواله میدهند! رسانه ملی هم تکلیفش روشن است. بدیهی است در چنین شرایطی پاسخگویی به عنوان الزام و ویژگی یک دولت مردم سالار به محاق میرود و دولت در خوانشی مغایر با قانون اساسی از مفهوم اعمال قدرت، آنچه را که در فرضیات خود به صلاح میداند در قالبی تنظیم کرده و به مردم ارائه میکند.
- با توضیحات شما از کلیات به بحث جزئیتر به نام دولت میرسیم. به نظر شما فعالیتهای قوه مجریه موفقیت آمیز بوده است؟ به هر حال الان یک چهارم عمر دولت سپری شده است؟
*آقای رئیسی روال خوبی را در مناظرات دنبال کردند که بنده هم در عمل موافق آن بودم. وعدههای قابل رصد ارائه کردند! اصرار هم کردند که یا وعده نمیدهند یا وعده هایش عملیاتی میشود. به نظر من، هم غیر شرعی و هم غیر اخلاقی است بر چیزی که منطقا ناشدنی است عهد و پیمانی را بنا کرد. چون آنهایی که رای میدهند و فرد را مشروع برای دریافت چنین قدرتی میکنند؛ بر اساس آن وعدهها رای میدهند. برگردیم به سوال شما. وقتی سوال میشود دولت در یک سال گذشته کارنامه قابل قبولی دارد یا نه، من عرض میکنم به دو دلیل باید سراغ وعدههای دولت برویم: اول- اینکه رئیس دولت فعلی بصورت شفاف حرفهایی زده است که قابل پیگیری است و دوم اینکه با این وعدهها ارتباط حقوقی بین طرف رای دهنده و ایشان برقرار شده است. نمیشود بگوییم رای دادند تمام شد. خب رای را به شرط تحقق وعدهها دادهاند. این قاعدة فقهی است که «المومنون عند شروطهم» بخشی از وعده هارا به خاطر بیاورید:
ساخت سالانه یک میلیون مسکن! اینکه برای تحقق چنین وعدهای ملزوماتی از قبیل طرح، سرمایه، امکانات فنی و مهندسی، مصالح، کارگر و زمین دیده شده یا نه فقط برای خوشامد مردم این وعده داده شد؟ در وعدهها تصریح کردند سالانه یک میلیون مسکن. ما همان وقت عرض کردیم این حرف پشتوانه علمی و تجربی ندارد. سواد آکادمیک را که طرح کردم؛ قصد توهین نداشتم. حرف این بود وعدهای که پشتوانه علمی ندارد - و به صِرف آنکه مردم را خوشحال میکند و رای آوری دارد و یا کار بزرگ اداره اقتصاد، معیشت و سایر مسائل یک کشور بزرگ اشراف علمی میخواهد به علم اهمیت بدهیم، پایبند محاسبات و دستاوردهای علمی در امور مدیریتی کشور باشیم - به مردم قول ندهیم. حالا نمیتوان گفت: بله قرار بود بسازیم، اما به دلایل زیر نشد؟! نگاه علمی به شما کمک میکند این امّاها را محاسبه و پیشتر ببینید.
در زمینه اشتغال هم مشابه همین وعده را داده شد. گفته شد معیشت و سفره مردم را به برجام گره نمیزنیم، عددهایی توام با خندهای از سر تمسخر خوانده شد و گفته شد که مرغ چند برابر گران شده، تخم مرغ چند برابر گران شده، اتومبیل چند برابر و. اینها چه ربطی به برجام دارد؟
از رسانه ملی توسط تیم ایشان بارها اعلام شد اینها ربطی به برجام ندارد و علتش بیعرضگی دولت است!
بنده دوست ندارم حرف غیر منطقی بزنم و یا حرف غیر منطقی را بپذیرم. بارها گفته ام که فشارهای حداکثری دشمن با اعمال و تشدید تحریمها با هدف فلج کردن اقتصاد کشور، ایجاد مشکلات معیشتی برای مردم و نهایتا" ایجاد نارضایتی در بین مردم انجام شده و اگر نبود غیرت، صبر و مقاومت مردم الان مشکلات صدها برابر بود، بنابراین اینکه بگوییم این مشکلات به تحریم چه ربطی دارد گزارهای از روی بی اطلاعی و عدم اشراف به مقدماتیترین امور اقتصادی است، ولی این واقعیت را هم نباید نادیده انگاشت که متناسب با عرضه دولت و دولت مردان این فشارها میتواند کم اثرتر باشد. فلذا بنده هم بخش قابل توجهی از نابسامانیهای اقتصادی فعلی، گرانیهای بی حد و حصر، تورم بالای ۵۰ درصدی و بعضا" افزایش قیمتهای ۳ الی ۴ برابری کالاهای مایحتاج روزمره مردم را ناشی از بی عرضگی مدیران ارشد دولتی میدانم.
نمیشود بگویند نمیدانستیم بین نهادههای دامی و مرغ و گوشت و تحریم ارتباط وجود داشته است؟! و یا نمیدانستیم بدون «افای تی اف» نمیتوان از خلاءهای موجود تحریم برای خرید استفاده کرد؟! اینها بدیهیات هستند. تنها چیزی که میتوان گفت این است که برنامهای وجود نداشت. متاسفانه دولت فعلی در گرانی و افزایش قیمتها راه ۴ سالة دولت قبل را ظرف یک سال پیموده است! معلوم است که وعدهها بدون پشتوانه علمی داده شده است. مگر قیمت ارز تمسخر نشد، و وعدههایی در کنترل و حتی کاهش آن بدون برجام ارائه نشد؟
در خصوص مسائل اجتماعی در مورد حجاب مگر آن همه حرفهای مترقیانه زده نشد؟ همه کاندیداها برای کابینه شان مسابقه استفاده از زنان را در وزارتخانهها گذاشته بودند.
درمورد اینترنت و سرعتش، ما که لزوم داشتن اینترنت با سرعت کافی برای رونق کسب و کار را گوشزد کرده بودیم، دست بالاتر رو کردند و وعده دادند که جوانها حتی بازی اینترنتی را باید با سرعت بالا انجام دهند و لذت ببرند؟! تمام این وعدهها بعد از گذشت یکسال به چه سرانجامی رسیده است؟
متاسفانه دال مرکزی گفتمان دولت، مردم نیست. دیدگاه آقایان این است که رای گرفته شده است و حالا دولت فعال ما یشاء است. هر تصمیمی میتواند بگیرد وکافی است با عدهای از نماینده هماهنگ باشد؟!
از حق نگذریم تنها اقدامی که میتوانست در یک زمانبندی منطقی کار مفیدی برای اقتصاد کشور باشد حذف ارز ترجیحی بود که آنهم، چون بدون پشتوانه علمی و مطالعه دقیق انجام شد، نتیجه مطلوبی دربر نداشت. تصور رئیس دولت؛ تحول در قیمت ۴ قلم کالا بود! یعنی نه تعریفی از فرآوردههای آن چهارقلم در فکر دوستان بود و نه ارتباطات زنجیرهای که آن چهار قلم با اقلام دیگر داشت. نتیجه این شده که چهار قلم خوراکی، قیمت هزاران کالا و خدمات را چند برابر کرده است. بپذیریم که بدون دانش کار پیش نمیرود!
- به نظر میرسد از روند امور ناراضی هستید با برداشتم موافقید؟
*من از سر دلسوزی این مطالب را عنوان میکنم. دوستانِ شما قبلا هم مصاحبهای کردند و گفتند نزدیک به یکسال است شما ساکت هستید و برخلاف کاندیدای دیگر هیچ نقدی نمیکنید! من گفتم هنوز منتظر هستم شاید انشالله دولت با قرارگرفتن در شرایط واقعی و عینی لزوم بهره برداری از عالمان و متخصصین و استفاده از قوه کارشناسی به سمت بکارگیری مدیران توانمند، برنامه محور و باتجربه حرکت کند تا موفقیتهایی کسب کند. بنده هرگز حاضر نیستم برای اینکه حرف من ثابت شود، مردم گرفتار شوند. کاش حرف مهرعلیزاده در مورد نداشتن سواد علمی برای کار اجرایی، اشتباه از آب درمیآمد!. کاش دوستان نشان میدادند که بین پشتوانه علمی و اجرایی با موفقیت در عرصهای – هر عرصهای که باشد- رابطهای برقرار نیست! وای کاش ما میدیدیم که بر خلاف پیشبینی بنده گرهها از کار مردم باز شده است. اما متاسفانه انتظار معجزه در عصری که خداوند با خاتمیت پیامبر صریحا به ما فرموده شما باید با عقلانیت این راه را بپیمایید، انتظار بیهودهای است. جهان به سنت الهی قواعد خودش را دارد.
- یعنی شما در هیچ عرصهای برای دولت فعلی در طی یک سال موفقیت قائل نیستید! تحرکات بین المللی زیادی داشته است، دیدارهای آستانه بعد از سفربایدن به عربستان، تلطیف ارتباط با همسایههای شمالی و ترکیه و حتی عربستان، ادامه مذاکرات برجام، تفاهم نامههای بلند مدت. دوستان در دولت اعتقاد دارند اینها دستاوردهایی است که بعدا نتایجش معلوم میشود نظرتان چیست؟
*کسی که خود را برای گرفتن جایگاه ریاست دولت آماده میکند باید تعریف درستی از «نظام تصمیم گیری» در جغرافیای خودش داشته باشد. بعد هم عرض کردم «بهرهور» بودن تصمیمات یک اصل کلیدی است. تصمیمی که به بهره وری توجه نکند، هر قدر تلاش در آن باشد، هر قدر نمایش در آن باشد، هر قدر شعار در آن باشد، نمیتواند «نتیجه بخش» باشد. بگذریم که تصمیم اشتباه ممکن است واجد یک تلاش زیاد، برای انحراف بیشتر از «مقصدِ نتیجه بخش» باشد.
اینکه عرض میکنم تصمیمات باید پشتوانه علمی داشته باشد همین است. بله. با همسایگان باید تعامل دوستانه داشت، داد و ستد کرد، امنیت منطقهای ایجاد کرد اینها خیلی عالی است، اما باید به دو نکته توجه داشته باشیم. خروج از این ایمنی، از این جادهای که همه جهان در آن تردد میکنند، کار چه کسی بود؟
اینکه در جاده رانندگی کنیم کار عادی است. باید همینطور باشد. به نظرتان باید از یاد ببریم این قطار را چه کسانی از ریل منحرف کردند و تشکر کنیم که الان به مسیر بازمیگردانند؟ تازه راننده هم نبودندکه اشتباه کرده باشند.. به زور فرمان را گرفتند و با کارهای حاشیهای، مشکل با عربستان درست کردند! خیلی قبلتر از بد عهدی دشمن برجام را لق کردند! به جای تمرکز و تقویت روابط با همسایگان به دور دستها توجه کردند. ما باید این ارتباط را برای امنیت حفظ میکردیم و این وظیفهای است که بیشتر دولتهای عادی انجام میدهند.
در وهله بعد توجه به این نکته ضروری است که همه همسایههای ما جمعا قریب به ۱۲ درصد اقتصاد جهان را دارند. دولت بدنه کارشناسانش را نادیده میگیرد و الا به این مسائل راحت میتواند آگاه شود. ارتباط با آنها بسیار ضروری است، اما حساب کردن بیش از حد روی آنها نشان میدهد که برخی تصمیمات فاقد پشتوانه علمی هستند، یعنی تصمیمات اجرایی کشور در نازلترین سطح برخورداری از نظرات کارشناسی اتخاذ میشوند! هزینه زیادی برای این آموزش، تربیت و تامین منابع انسانی شده که در چنین مواقعی نظر کارشناسی به دولت ارائه کنند. کنار گذاشتن آنها دقت تصمیم گیریها را کم میکند. با این مشی که آقایان اتخاذ کرده اند گره اقتصاد کشور باز نمیشود. گره کار در نداشتن تعامل مناسب با دنیاست. هنر آن است که طرحی به کار گرفته شود که با حفظ عزت و استقلال کشور با دنیا روابط خوبی داشته باشیم و در تعامل با اقتصاد باز دنیا جایگاه مناسبی برای اقتصاد کشور ایجاد کنیم.
باید اقتصاد جهان را بشناسیم، بازیگران صحنههای اقتصادی و نیز طریقه بازی بر مبنای علم روز را خوب بشناسیم و از جایگاه واقع بینانه خود در عرصه اقتصاد جهانی کنش و واکنش داشته باشیم. خیلی از غولهای صنعتی کنسرسیوم هستند. بدون کمک اعضایشان لنگ هستند. امید بستن به این شرکتها و نامشان و بیتوجهی به ماهیت حقوقی آنها امید در فضای توهم است. شیرین و خوب است، اما در عالم خیال!
– مذاکرات برجام را چگونه ارزیابی میکنید؟ این گفتگوها را موفق میدانید؟ امیدی به نتایج آن دارید؟
*در ظاهر به نظر چندان رضایت بخش برای رسیدن به توافق نیست. در اینکه اسرائیل و عوامل نادان یا نفوذی داخلی عمدهترین مخالفان توافق احیای برجام هستند تردیدی نیست. تمایلی هم برای ورود به ماهیت مخالفتهای قبل یا تلاشهای امروز برای عدم حصول به توافق احیای برجام ندارم، که تقریبا روشن شد همه خواسته امروز همان است که دیروز مخالفش بودیم؟!
ولی عرض من این است که مذاکرات باید اولا شفاف باشد. اینکه شفاف باشد هدف این نیست که مثل دوره قبل عدهای در فضایی بین اطلاع و عدم اطلاع با دانش ناقص زبان انگلیسی درباره جملات توافقنامه به مجادله بپردازند، اما اینکه مجلس یکدست هم نامحرم تلقی شود معقول نیست.
ثانیا فنون مذاکره باید رعایت شود. شما کلی ایرانی در جهان دارید که وجهه جهانی دارند و دلشان برای این سرزمین میتپد. میتوانند این امر را تسهیل کنند چرا باید به قطر امیدوار شوید! چرا به اروپا امید میبندید و بعد میگویید تروئیکای اروپایی با آمریکا بسته است؟! مذاکرات قطر قدم مثبتی بود، ولی بی معنی است که ما حرف بزنیم ببرند اتاق بغلی و اونها بگویند دوباره بیاورند برای ما؟! چرا؟ به نظر میرسد این رویه در فرایند مذاکرات دستاورد جدیدی به همراه نداشت. ما باید از این تصورات که اگر مثلا مذااکره مستقیم کنیم در دنیا چنین تلقی میشود و چنان میگویند و فلان تحلیل را میکنند-البته با دقتهایی در شکل مذاکره - عبور کنیم. دنیا به قدری گرفتاریهای جدیدتر و جدیتری دارد که نتواند چنین فرصتهایی را برای ما خلق کند.. هر کشوری الان به دنبال استفاده از امکانات ما برای نجات خودش هست البته این وضع همیشه بوده است. ما باید خودمان راهکار خودمان را بیابیم. برای من جالب است که دوستان بین القاعده و داعش و طالبان – به حق- تفاوتهایی قائل میشوند.
درک درستی دارند که برای موازنه باید بین آنها سیاستهایی مختلفی را اتخاذ کنند؛ اما در مسئلة مهمی مثل برجام که به سرنوشت ملت ما گره خورده است نمیتوانند همزمان با فرض اینکه هر دو گروه دمکراتها و جمهوریخواههای آمریکا تحت یک سیاست کلی و به دنبال منافع خود و استیلای بر کشورهای دیگر هستند، بین رفتارهای این دو گروه تفکیک قائل شوند. این چیزها موجب فرصت سوزی میشود. از مشورتهای دیپلماتهایی که بازنشسته شده اند و الان منافعی در مدیریت ندارند و تحلیلهایشان را به سمت و سوی خاصی نمیبرند بهره نمیبرند. کی سنجر ۹۰ ساله آنطرف مورد مشاوره است به نظریاتش اهمیت میدهند اینجا مرزبندیهای خیالی باعث میشود هرکس دلسوزانه حرف بزند نه فقط حرفش شنیده نشود بلکه بعضا" برعکس آن عمل کنند. دولت نباید فکر کند هر فرد یا گروهی با نشستن درجایگاه تصمیم گیری، دانش آن کار را هم پیدا میکند!
من باز برمیگردم به خلاء دانش علوم سیاسی و روابط بین الملل، و عدم توجه به دانش و تجربیات اساتید ژئو پلیتیک. مفهوم شجاعت در مذاکرات رجز خوانی طرفین نیست، فهم درست از موقعیت خود و اوضاع جهان است که موجب تصمیم شجاعانه میشود. اگر دولتی ضعفهایی هم داشته باشد، اما جایگاهش را بداند و بداند چه وقتی باید چه نقشی در روابط بین الملل بازی کند، میتواند موازنه ایجاد کند. مرحوم مصدق چنین نقشی را ایفا میکرد. البته همه ممکن است اشتباه هم بکنند، اما در چنین روشی اشتباه قابل تصحیح است درحالیکه در روش رجز خوانی بدون پشتوانه علمی و بدون آگاهی از اوضاع جهانی، هر اشتباهی مقدمة اشتباه بعدی میشود؛ و حاکمیت را در زنجیره اشتباههای بدتر از قبل گرفتار میکند. در هر حال من علاقمندم دوستان به نتیجه برسند و انشالله هر چه زودتر این توافق امضا شود.
- آقای دکتر اگر رئیس دولت خیلی جدی از شما توصیهای بخواهد، و شما با در نظر گرفتن خداوند بخواهید توصیه جدی برای ایشان داشته باشید چه توصیهای میکنید؟
*ضمن اینکه بنده به طور کلی روحیه و احتمال توصیه پذیری را نمیبینم، اما آقای رئیسی با جلسه اولیهای که با کاندیدهای ریاست جمهوری گذاشتند بارقهای از چنین تصوری بوجود آوردند که زود خشکید!
در هر حال اگر قرار باشد به رئیس محترم دولت توصیهای داشته باشم عرض میکنم شاید بد نباشد به طور جدی به پشت سر خودشان نگاهی بکنند. خدا را نظر بگیرند و برای حفظ ملک و ملت، و برای احترام به فرمان خداوند متعال که مسلمین و مومنان را برای عهد و پیمانهایشان وفادار خواستهاند، خود ایشان در فضایی عاری از هیاهو و جنجال و نیز عاری از ملاحظات گروه و گروه گرایی کارنامه یکساله عملکردشان را در مقایسه با وعدههایی که داده اند بسنجند و در اینکه در ادامه راه خواهند توانست به آنچه گفته اند عمل کنند یا نه، خود در خصوص آینده کارشان تصمیم بگیرند. توصیه مهمتر این است که با توجه به کارنامه یکساله برخی مشاورانشان در نادیده گرفتن بدیهیات مسلّم در دریافت مشورت به اهل ثقه و افراد مسلط به دانش روز، علم مدیریت و دلسوز و بیطرف مراجعه کنند.
- ممنون از وقتی که به مجله اختصاص دادید.
*آرزوی توفیق دارم برای همه کسانی که دلسوزانه دنبال راهکاری برای نجات کشور هستند و حاضر نیستند با مصلحتهای به ظاهر ضروری سختی و وخامت اوضاع را انکار کنند.
نظر شما